♥ دلـنـوشـتـه عـاشـقـانه ♥

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع Diako
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
این ابرها را
من در قاب پنجره نگذاشته...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چنان دل بسته ام کردی

که با چشم خودم دیدم

خودم میرفتم اما

سایه ام با من نمی آمد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
هر که بیماری فراق کشید
عاقبت شربت وصال چشید
هر که غمگین در انتظار نشست
شادمان در حریم یار نشست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تـو را نہ عــاشـقـانـہ،نـــہ عـــاقــلانـــہ،

و نـہ حـتـے عـاجـزانـہ ڪــہ تـــو را عــادلانہ

در آغو*ش مـے ڪشـم،

عـدل مگـر نہ آن اسـت

ڪہ هـر چیـز سـر جایش
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
میخواهم هوای پشت پنجره ات باشم..
صبح زود در صف انتظار بنشینم..
تو بیدار شوی و پنجره ات را باز کنی..
و من سراسیمه وارد شوم..
آمیخته شدن با هوای اتاقت چه حالی دارد..
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست /
تا ندانند حریفان که تو منظور منی /
دیگران چو بروند /
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی ...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عشق یعنی با تو خواندن از جنون /
عشق یعنی سوختنها از درون

عشق یعنی سوختن تا ساختن /
عشق یعنی عقل و دین را باختن . . .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نفس بده که برایت نفس نفس بزنم...

نفس به جز تو نخواهم برای کس بزنم...

مرا اسیر خودت کرده ای دعایی کن...
که آخرین نفسم در این قفس بزنم...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
در نگاه معصومانه ی تو
دلنشین ترین دشت های سبز خیال را کشیدم
و زیباترین آرزوهایم را دیدم
تو از کدام طلوع خورشیدی که سراپا همه نوری
و من با تو هر لحظه پر از سرور
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شب مهتابی
شبی پر ستاره برایم آرزو کردی
غافل از اینکه ماه منی
و با وجودت و چنان شب مهتابی
تفاوتی ندارد
بود و نبود ستاره ها
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین