یک دم اگر چه ما را غم وا نمی گذارد
آنجا که با تو باشم غم پا نمی گذارد
 
غمت پشتِ پنجره نشسته است،
با صدای بلند کتاب می‌خوانم،
دو فنجان قہوه سرد می‌شود،
کتاب را می‌بندم‌،
می‌گویی:
ادامه نمی‌دهی؟!
سرم را بلند می‌کنم، نیستی‌‌...!
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Farzane
یادم معطر میشود وقتی که یادت میکنم
ای یاد تو مستانگی هشیار مگذارم مرا
 
یعقوب ها زهجر تو بیت الحزن نشین
ای صدهزار یوسف مصری به چاه کن
 
یکی شکسته نوازی کن ای نسیم عنایت
که در هوای تو لرزنده تر ز شاخه بیدم
(میشه ی ندید c54c27_25ndke-hanghead)
 
مده ای رفیق پندم که نظر بر او فکندم
تو میان ما ندانی که چه می‌رود نهانی
 
عقب
بالا پایین