مشاعره | مشاعره مشروط |

جفای تلخ تو گوهر کند مرا ای جان
که بحر تلخ بود جای گوهر و مرجان

آفتاب
 
خورشید اگر تو روی نپوشی ، فرو رود
گوید:"دو
آفتاب نگنجد به کشوری"


کبوتر
تو آسمان آبی و روشنی
من چون
کبوتری که پَرَم به هوای تو
یک شب ستاره‌های تو را دانه‌چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو


پاییز
 
دست و دل بازی پاییز فریبت ندهد ...!
این همه سیم و زر از کیسه فروردین است


سمند
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Farzane
جلوه آن شوخ و جولان سمند او ببین
هر طرف آزاده ای سر در کمند او ببین

فتنه را خواهی پی تاراج عقل و دین سوار
کرده جا بر پشت زین سرو بلند او ببین

دعا
 
دور از رخ تو دم به دم ازگوشه چش
سیلاب سرشک آمد و طوفان بلا رفت
دل گفت وصالش به
دعا باز توان یافت
عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت


ثریا
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Farzane
از غم یاران چه ها بر سر ما می رود
ناله ی جانسوز من سر به ثریا کشید

طوفان
 
: ))
اعصاب
خراب است و تو را حوصله ای نیست
بغضی به گلو بوده ولی مسئله ای نیست

کنجکاو : ))
 
عقب
بالا پایین