شعر اشعار دو بیتی

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع m.amir
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
گفتم که چرا دشمنت افکنده به مرگ
گفت که چو دوست بود خرسند به مرگ
گفتم که وصیتی نداری؟ خندید
یعنی که همین بس است: لبخند به مرگ

قیصر امین پور
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موسیقی شهر بانگ "رودارود" است
رقاصه شهر، آتش است و دود است
بر خاک خرابه‌ها بخوان قصه جنگ
از چشم عروسکی که خون آلود است

قیصر امین پور
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
زین تیر که از صخره و آهن گذرد
وز رشته موی و چشم سوزن گذرد
چندان به تن دشمن خود زخم نزنیم
تا آنکه نسیم از تن دشمن گذرد

قیصر امین پور
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
در سینه چگونه من نگهدارم دل؟
کز دیده به جای اشک می‌بارم دل
بردار به احتیاط، تابوت مرا
زیرا که در آن شکستنی دارم دل

قیصر امین پور
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
در خواب، شبی شهاب پیدا کردم
در رقص سراب، آب پیدا کردم
این دفتر پر ترانه را هم روزی
در کوچه آفتاب پیدا کردم

قیصر امین پور
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ما دشمن آه و آوخ و افسوسیم
با شوق، لبان مرگ را میبوسیم
دریا، دریا، اگر ز ما برگیرند
کم می‌نشویم، زانکه اقیانوسیم

قیصر امین پور
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
حالی است مرا که شادی جان من است
خوش هدیه به جان من، ز جانان من است
شوری است شگفت عشق و میدانم من
پایان چنین شگفت پایان من است

منصور اوجی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
حالی است مرا که خوشترین حال من است
عشق است به نام قرعه فال من است
از اوست که سربسر به شادی طرفم
وز اوست که سرخوشی به دنبال من است

منصور اوجی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
حالی است مرا کخ آب و تاب زیباست
در محضر خلق، بازتابش زیباست
در کشور عشق رنگ آبادی نیست
کآنجا همه چیز خود خرابش زیباست
منصور اوجی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
حالی است مرا که قید عالم زده‌ام
پا بر سر درد و رنج و ماتم زده‌ام
این شادی و این نشاط و شورم ز کجاست
با حضرت دوست، لحظه‌ای دم زده‌ام
منصور اوجی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین