پایان نقدوبررسی نقد شورای رمان غاشیه | mohadeseh.jh و آسو کاربران انجمن کافه نویسندگان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
51839_45fd456b7e49602592b0fbe2461f9a99.png




با سلام و عرض وقت بخیری
نویسنده عزیز اثر شما طبق اصول و چهارچوب اصلی رمان‌ و داستان‌نویسی نقد گردیده است.
?منتقد اثر شما: @آراه

* لطفا پیش از قرارگیری نقدنامه توسط منتقد در این تاپیک پستی ارسال نکنید!

* این تاپیک پس از قرارگیری نقد به مدت سه روز باز خواهد بود تا شما نظر شما ثبت شود، سپس قفل خواهد شد.

* اثر شما پس از ارسال نقدنامه تحت نظارت منتقدتان قرار خواهد گرفت؛ درصورتی که نسبت به نکات منتقد بی‌توجه باشید، دیگر هیچ نقدی از شما پذیرفته نخواهد شد.

با توجه به این‌که نقد شورا تاثیر مستقیمی بر تگ‌دهی و سطح‌بندی اثر شما دارد، درصورتی که هرگونه شکایت، انتقاد یا پیشنهادی در ارتباط با تالار نقد و نقد اثر خود دارید؛ به تاپیک زیر مراجعه کنید.
?تاپیک جامع شکایات و پیشنهادات تالار نقد

به امید موفقیت روز افزون شما
تیم مدیریت تالار نقد

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
رمان غاشیه
ژانر: جنایی، معمایی، عاشقانه
نویسندگان: @Mohadeseh.jh
@آسـو

93246_bcda3be5ce46b374db2d5711ec10a9b4.png


خلاصه:
سیبل نگاهت را به دنیا دوخته‌ای!
و مگر می‌‌شود انسان‌های جان پرست؛
آن را با گلوله‌های زبان‌شان تار و مه آلود نکنند؟
فرار شاید تنها چاره‌ای برای زندگی باشد.
اما سرنوشت منحوس را چه باید کرد؟
زنده در برزخ مانده‌ای و آوای تمناهایت، پرده‌ی گوش‌ها را می‌کِشد!
سکوت کن؛
این‌جا سکونتگاه جان پرست‌هاست...
 
آخرین ویرایش:

AlienAlien عضو تأیید شده است.

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
نوشته‌ها
نوشته‌ها
1,345
پسندها
پسندها
3,048
امتیازها
امتیازها
328
سکه
3
نقد حرفه‌ای شورا | رمان غاشیه

°|ارکان‌های میانی|°
۱. زاویه‌ی دید:
وقتی اثری نوشته می‌شود نوع زاویه‌ی دیدی که در آن به کار می‌رود مهم است اینکه نویسنده تا پایان اثر فقط از یک زاویه‌ی دید استفاده کند بدون اینکه بدنه‌ی رمان اسیب ببیند نکته‌ی مثبتی است که در این رمان دیده شد. در رمان غاشیه زاویه‌ی دید سوم شخص نامحدود بود و داستان از زوایای مختلف یعنی کارکترهای متفاوت ارائه می‌شد، چیزی که در این زاویه به خوبی حس میشد این بود که نویسنده توانسته به خوبی بدون اینکه مخاطب‌ها دچار سردرگمی بشوند داستان را روایت کند، پس زاویه‌ی در داستان هیچ مشکلی نداشت.

۲. سیر داستان:
سیر داستان مطلوب بود، در اوایل داستان شاهد بودیم که ماهور یک دختر دانشجو است و با خواهر و مادرش که کر و لال هست زندگی می‌کند. در ادامه می‌فهمیم که ماهور همراه با خواهر خود در هتلی کار می‌کند و از قضا شخصی به نام یعنی با لقب غاشیه، مردی بی‌رحم که در حال انجام کاری‌ست و ماهور را نیز می‌خواهد وارد این جریان کند، در ادامه برای مجبور کردن ماهور مادر او را می‌دزدد و از این نقطه ضعف بر علیه‌اش استفاده می‌کند. ماهور نیز چاره‌ای جز قبول کردن پیشنهاد غاشیه ندارد، در میابیم که این دختر بسیار به فکر خواهر و مادرش است و حاضر است برای نجات جان‌ آنها خود را فدا کند. شخصیت‌های دیگری که در اوایل با آنها اشنا شده بود پلیس بودند و ماهور این را می‌فهمد اما به دلیل تهدیدهای غاشیه نمی‌تواند با آنها همکاری کند. اما غاشیه زرنگ‌تر بود و در مواقعی که ماهور سعی داشت با پلیس‌ها همکاری کند او را غافلگیر کرد و ماهور را به جای بردن پیش مادرش، به گندم‌زاری برد و آنجا مردی را نشان داد که بخاطر خیانت به غاشیه کشته می‌شود، غاشیه سعی داشت تا به ماهور بفهماند جواب خیانت تنها مرگ است. در اوایل داستان من خود هم فکر میکردم غاشیه مردی بی‌رحم است اما وقتی در قسمت‌های پایانی متوجه می‌شویم که غاشیه در اصل آن چیزی نبوده که فکر میکردیم به همه یک شک وارد شد، در واقع غاشیه همان شهریاری است که ماهور در دوران کودکی او را گم کرده است و بعد از اتفاق‌هایی که می‌افتد پی می‌برد. همه اتفاقاتی که در داستان افتاده است زمان کافی را به مخاطب‌ها می‌دهد تا همه‌ی آنها را هضم و درک کنند همینطور سیر نه خیلی تند پیش رفت و نه خیلی کند و از تعادل خوبی برخوردار بود.

۳. بافت متن:
کل داستان از آغاز تا پایان یک بافت منظم را دنبال می‌کردند از جمله توصیفات، احساسات و... همه‌این موارد به صورت مونولوگ‌ ادبی و دیالوگ محاوره‌ای نوشته شده‌اند، این نیز یک نکته‌ی مثبت است که قلم قوی نویسنده را نشان می‌دهد. بافت متن انتخاب مناسبی بوده است و خواننده‌ها به آسانی و دور از سردرگمی یا گیجی بافت متن را متوجه می‌شوند.
واژه‌های بکار رفته در بافت مونولوگ ادبی‌ها خوانا بودند، دیالوگ‌ها نیز به خاطر نوع محاوره‌ای که دارند، باورپذیری را افزایش می‌دهند و خواننده‌ها ارتباط عمیق‌تری خواهند داشت. درطول داستان رمان با همین بافت مونولوگ ادبی و دیالوگ محاوره‌ای پیش برده شده بود و بافت کاملاً منظم بوده است.

۴. دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها:
اندازه‌دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها مناسب بود، در کل نویسنده تعادل را بین‌ انها ایجاد کرده. مونولوگ‌ها همه ادبی بودند و دیالوگ‌ها محاوره‌ای؛ در مونولوگ نویسی همه‌ی جملات و جریاناتی که بیان می‌شد، به نثری روان بود تا مخاطب دچار گیجی نشود.
مونولوگ‌ها نقش اساسی در توصیفات داشتند چرا که نویسنده توصیفات بکار رفته در مونولوگ‌ها را طوری بیان کرده است که حد مناسبی داشته باشند و طولانی نشوند. دیالوگ‌ها نیز در سطح مطلوبی قرار داشتند، نویسنده وقتی از دیالوگ‌های محاوره‌ای استفاده کرده به خوبی توانسته سطح باورپذیزی را افزایش دهد.
از طریق دیالوگ‌ها گاهی به صورت غیر مستقیم چهره یا حالت کارکترها بیان می‌کرد، دیالوگ‌ها به پیش بردن داستان نقش به سزایی را اجرا می‌کردند.

°|ارکان‌های ایده رمان
۱. بررسی ایده اصلی:
ایده داستان کلیشه‌ای نبود و ایده‌ای جدید و متفاوتی بود که نویسنده آن را از طریق داستان به مخاطب‌ها نشان داده است. ماهور به پیشنهاد خواهرش آذین به هتلی که خود آذین هم انجا کار می‌کند می‌رود، در ابتدا وقتی مشغول کار است به یکی از اتاق‌ها برای نظافت می‌رود و در آنجا غاشیه را می‌بیند. در شروع داستان نویسنده فضایی را به وجود آورد تا شخصیت‌های اصلی هم را ببینند و داستان شروعی غیر کلیشه را آغاز کرد. همه این‌ اتفاقات نشان می‌دهد که نویسنده وقایع داستان را بداهه ننوشته و بر روی آن‌ها فکر کرده است و خوانپده‌ها ترغیب می‌شوند برای خواندن چنین داستانی. باورپذیری ایده صحنه‌های رمان چاشنی حقیقت مانندی داشت که سبب باورپذیری خواننده می‌شد.

۲. بررسی پیام رمان:
پیامی که نویسنده سعی داشت به مخاطب انتقال دهد بیشتر اخلاقی بود، تمام اتفاقات و جریاناتی که رخ داد نشان‌دهنده‌ی نقابی بود که گاهی موافع انسان‌ها برای پنهان کردن احساسات یا کارهایشان به صورت می‌زدند یا برای فریب مردم. اما همانطور که در رمان شاهد بودیم بعضی افراد مانند شهریار برای نجات جون خیلی از آدم‌ها تلاش می‌کنند و در پایان جان خود را فدا می‌کنند ایثار و از خودگذشتگی چنین افرادی باعث میشه خیلی‌های دیگه بتونن در آرامش زندگی کنند بدون اینکه بدونند اونها چه فداکاری انجام داده‌اند. این پیامی است که نویسنده سعی دارد به مخاطب برساند .

۳. ایده‌دهی و باورپذیری:
نویسنده توانسته است تا با ژانرهای اثر صحنه‌ها و جریانات را بیان کند و مکان هر اتفاق را در داستان به درستی انتخاب کند برای مثال زمانی که ماهور برای گرفتن مدرک و یه دام انداختن غاشیه به اتاق او می‌رود اما لحظه‌ی آخر با عکسی که در دوران کودکی با پسری به اسم شهریار گرفته بر می‌خورد در این قسمت شاهد احساساتی هستیم که برای ماهور رخ می‌دهد در این قسمت بعد از رسیدن غاشیه، ماهور نیفهمد شهریار همان غاشیه است. در اینجا مکان وقوع این اتفاق به قابل قبول بودن جریانات کمک کرده است.
اینکه چه حادثه‌ای یا اتفاقی در چه مکانی و چه زمانی رخ می‌دهد اهمیت زیادی در روند و پیش بردن داستان دارد. شخصیت‌های داستان نیز با وجود تفاوتی که دارند و رفتارهای مختص خودشان برای مخاطبان باورپذیر هستند.

°|ارکان های اصلی|°
۱. توصیفات (پنج بخش)
چهره:
نویسنده در بخش چهره به خوبی پیش رفته است، در واقع چهره‌ها در داستان به صورت غیر مستقیم و میان اتفاق‌ها و جریانات داستان بیان میشد، نویسنده‌ از پشت هم ردیف کردن چهره‌ها خودداری کرده. برای مثال در قسمتی گفته است که حالت بدن غاشیه مانند ورزشکار هاست یا در بعضی قسمت‌ها نشان داده که ماهور چه ویژگی‌هایی در چهره دارد. تمام چهره‌ها در طول داستان بیان شد و خواننده‌ها تصویر کاملی از چهره‌ی شخصیت‌ها دارند.
مکان:
توصیفات مکان بخشی بودند که باید بیشتر روی آنها کار بشود در بعضی قسمت‌ها مانند وقتی که ماهور و غاشیه با هم به یک مهمانی رفته‌اند، بعد از اینکه ماهور آماده می‌شود و بیرون می‌اید تقریباً تصویر واضحی از فضا نداده است و نویسنده تنها به بیان شلوغی اکتفا کرده است، همین باعث می‌شود مخاطب هیچ تصویری از آن مکان نداشته باشد. جز این بخش مکان‌هایی زیادی بودند که نیاز به توصیف بیشتری داشتند، حتی همین فضای داخل هتل آنقدری که باید خوب نبود مثلا یک هتل آنقدری بزرگ هست برای انجام بمب‌گذاری. حتی وقتی ماهور از هتل خارج می‌شود ما تصویری از فضای بیرون هتل نداریم، بهتر است که کمی روی جاده‌ها، رهگذرها، خانه‌ها یا ساختمان‌های اطراف نیز توجه می‌شد. باید اضافه کنم همه‌ی مکان‌هایی که کارکترها در آنجا حضور داشتند نیاز به توصیفات بیشتری دارند.
زمان:
زمان‌ها در طول رمان به خوبی حس میشد اینکه در چه زمانی از روز هستند و در حال انجام چه کاری. زمان‌ها خواننده‌ها را دچار ابهام یا گیجی نمی‌کرد
پرش زمانی به گذشته زیاد نبود و تنها در یک قسمت بود که غاشیه یاد دوران کودکی‌اش می‌افتد و ماهور را به یاد می‌آورد که زیاد طولانی نبود و در حد یک فکر یک دقیقه‌ای بود و به زمان حال برگشت. نبود پرش های نامناسب زمان و پرداخت کافی به زمان وقوع داستان از قوت های دیگر این رکن است.
احساسات:
احساسات مانند بخش‌های دیگر توصیفات به خوبی بیان شده‌اند مخصوصاً حس‌های تضاد و ترس که در قسمتی که غاشبه ماهور را به گندم‌زار می‌برد و اسلحه‌ای به سمت او نشانه می‌گیرد در این بخش حس‌ ترس و استرسی که ماهور دارد به خوبی حس می‌شود.
به جز این قسمت مکان دیگری که احساسات به خواننده‌ها منتقل می‌شود در بخشی است که ماهور متوجه می‌شود غاشیه (شهریار) اصلاً جاسوس نبوده و تنها برای اینکه کسی نفهمد دقیقاً چه کاری می‌خواهد انجام دهد چنین رفتارهایی از خود نشان می‌داده
حس ترس و ناراحتی به سراغش می‌آید، نویسنده توانسته است تا در موقعیت‌های مختلف احساسات را طوری بیان کند که مخاطب آن حس و حال را درک کند.
حالات:
حالت‌های هر کارکتر به صورت غیر مستقیم از طریق صحنه‌ها و دیالوگ‌ها بیان می‌شدند. برای مثال وقتی که ماهور داخل ماشین است و برای نجات جان غاشیه در حال تلاش است در این قسمت علاوه بر احساسات حرکاتی که با استرس انجام می‌دهد به خوبی بیان شده‌اند و تصویر کاملی در ذهن مخاطب‌ها دارند.
اما قسمتی که نیاز داشت روی حالات کار بشود وقتی است که ماهور و غاشیه به مهمانی می‌روند و دقیقا وقتی که مردی اسلحه را به سوی ماهور می‌گیرد بعد از نجات ماهور توسط غاشیه، وقتی می‌دویدن برای فرار باید کمی بیشتر روی حالاتش کار بشود.
به جز این قسمت بقیه‌ی بخش‌ها به خوبی توصیف شده‌اند.

۲. شخصیت‌پردازی:
شخصیت پردازی در داستان برای ارتباط بهتر خواننده با کارکترها انجام می‌شود. نوع شخصیت پردازی به صورت غیر مستقیم بوده است همه‌ی کارکترها زاده‌ی ذهن نویسنده بوده و همه‌ی آنها غیر کلیشه‌ای هستند.
ماهور بسیار فداکار و سرسخت بود و برای نجات جان خواهر و مادرش تلاش می‌کرد. البته کمی هم شوخ طبع بود و دیدگاه مثبتی داشت که او را در به انجام رسیدن کارهایش همراهی می‌کرد.
غاشیه با اینکه در اوایل داستان خود را فردی بی‌رحم و بی‌عاطفه نشان می‌داد باعث شده بود خواننده‌ها تا قسمت‌های پایانی چنین عقیده‌ای راجع به او داشته باشند اما در آخر برگه چرخید و نشان داد که برعکس ظاهری که دارد بیشتر از همه‌ی کسانی که در داستان بوده‌اند فداکار و از خودگذشته بود و برای نجات جان افرادی که در هتل هستند جان خود را فدا کرد.
خواهر ماهور، آذین در واقع نشان دهنده‌ی شخصیتی بود که اصلاً رفتار درستی با خواهر و مادرش دارد و بعضی مواقع تیکه‌ای به کر و لال بودن مادرشان می‌اندازد در قسمت‌های میانه دیگر کمی از این حالت بیرون آمده بود و نگران خواهری بود که دیگر مانند سابق مطیع حرف‌های او نیست و نیازی ندارد کارهایش را به او توضیح دهد.
شخصیت‌های دیگری داستان بودند که بیشتر فرعی بودند. چیزی که باعث می‌شد شخصبت‌ها کلیشه‌ای نباشند قلم نویسنده است که توانسته با نگارش متفاوتی نوع شخصیت را به خواننده‌ها ارائه دهد و از کلیشه‌ای شدن ان بکاهد.

۳. فصاسازی:
تنش‌ها و کشمکش‌هایی که کارکترها داشتند اغلب یا با درون خود بود یا محیط بیرون از جمله لحظه‌ای که ماهور و غاشیه به چهار راهی می‌روند که در زمان کودکی به دیدن یکدیگر می‌آمدند در این قسمت غاشیه با احساسات درونی‌اش درگیر است. یا قسمتی که متوجه می‌شود افرادی آنها را تعقیب می‌کنند گردبندی که در آن اطلاعات هستند را به ماهور می‌دهد و تنش‌های بیرونی‌ای که انفاق می‌افتد به خواننده‌ها منتقل می‌شود. برای پیاده کردن این تنش‌ها و کشمکش‌های کاراکتر، به سلسله توصیفات مکان و حالات و آماده کردن بدنه رمان بود که نویسنده به خوبی از پس این بخش بر اومد، فضای رمان آماده بود به گونه‌ای که نه خواننده‌ها از آن تنش غافلگیر بشوند یا نه فضاسازی انقدر زیاده روی بشود که خواننده‌ها همه‌ی اتفاقات را بتوانند حدس بزنند. در بعضی از رمان‌ها تنش‌ها را پشت هم شرح میدهند و به خواننده فرصتی برای اینکه در بطن نوشته برود و عمق آن تنش را درک کند نمی‌دهند ولی در این رمان به خوبی تنش‌ها مدیریت شده است.

۵. کشمکش‌ها:
کشمکش‌های داستان هم درونی و هم بیرونی بودند.
در واقع نویسنده توانسته با استفاده از کشمکش‌های مختلف داستان را جذاب کند وقتی که ماهور متوجه می‌شود مادرش را دزدیده‌اند و باید برای نجات مادرش کاری که غاشیه می‌خواهد را انجام دهد کشمکشی درونی ایجاد می‌شود چرا که ماهور هم جان مادرش برایش مهم است و هم نمی‌خواهد با غاشیه همکاری کند اما آخر مجبور به پذیرش کارهای غاشیه می‌شود.
همین طور وقتی که ماهور می‌فهمد آن اشخاصی که در هتل آشنا شده در واقع پلیس هستند، داستان در نقطه‌ی اوج قرار گرفت؛ نویسنده توانست تا با ایجاد کردن یک کشمکش دیگر داستان را جذاب‌تر کند.
نکته‌ی مثبت دیگری که نویسنده داشت این بود که می‌توانست به خوبی ابهام و سوال برای خواننده‌ها به وجود آورد و ذهن مخاطب را به چالش بکشد.
البته هر ابعامی که در طول داستان ایجاد میشد در ادامه‌ی داستان برای مخاطب رفع میشد. کشمکش‌های کاراکتر با عوامل بیرونی نیز بود که در دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها به خواننده معرفی و باعث القای ژانر به خواننده می‌شد.

۶. پیرنگ:
شروع رمان کلیشه‌ای نبود و رمان با نشان دادن ماهور و خانواده‌اش شروع شد و کم‌کم موقعیت کاراکتر به خواننده‌ها معرفی شد. در داستان اوج‌ها و اتفاقاتی در هر کدام از پارت‌ها وجود داشت این اوج‌ و فرودها خوانندگان را جذب و از زدگی جلوگیری می‌کرد و بعد در میانه‌‌های رمان شخصیت غاشیه و افراد دیگری که فرعی بودند معرفی شد، شخصیت‌های داستلن ماهور و غاشیه بودند و بقیه افراد نقشی فرعی داشتند به تدریج پیرنگ‌های اولیه داستان نوشته می‌شد و ابهامات وارد ذهن مخاطب می‌شد تا بخواهد ادامه‌ی رمان را حدس بزند. پارت‌‌های اولیه رمان صرف نوشتن پیرنگ وارد شدن ماهور برای کار کردن به هتل بود و پارت‌های میانی که شامل وقتی بود که ماهور که خدمتکار است برای تمیز کردن اتاق غاشیه می‌شود.
اولین چیزی که بعد از مطالعه داستان می‌فهمیم این است داستان دارای هدف خاصی بود و این نشان دهنده این است که داستان پیرنگ دارد و نویسنده یک پیرنگ مشخصی را برای داستان چیده است و اتفاقی یک داستان را بدون فکر ننوشته است.

°|ارکان‌های پایانی|°
۱. ایرادات نگارشی(چهار بخش):
علائم نگارشی، نیم‌فاصله‌ها، غلط املایی:
کلمه (و) با جمله همخوانی ندارد، برای همین بهتر است از (در) استفاده کنید.
قدم‌های سریع و بی امانش پیاده رو را طی می‌کرد و میان آوای نفس‌های بند آمده‌اش سر برگرداند❌
قدم‌های سریع و بی‌امانش پیاده‌رو را طی می‌کرد در میان آوای نفس‌های بند آمده‌اش سر برگرداند✔️
میشه✔️
نمی‌شناسم✔️
یگدیگر✔️
آن که✔️
نمی‌کردیم✔️
مردمک‌هایش✔️
ل*ب‌هایش​
تنش‌های✔️
دست‌های✔️
کشیده‌اش✔️
گزگز✔️
گره‌ی✔️
زده‌اش✔️
پلک‌های✔️
مشت‌هایش✔️
ل*ب‌هایش✔️
پریده‌ی✔️
چهره‌ی✔️
پیکره‌ی✔️
هیچ کس✔️
یقه‌ی✔️
دکمه‌ی✔️
گره‌ی✔️
می‌سوزونه✔️
مردمک‌هاس✔️
پنج روز، ✔️
می‌داد✔️
چشم‌هایی✔️
ضربه‌ای✔️
ناشناخته‌ای✔️
میشه✔️
نمیشه✔️
هیچ کس✔️
گیج‌گاهی‌اش❌
گیج گاهی‌اش✔️
خودنمایی✔️
نفس‌گیر✔️
آنها✔️
رفاقتمون✔️
یک کار کنی✔️
چی کار کنم✔️
اونجا✔️
از آن✔️
همین کارو✔️
آنها✔️
مجازاتش✔️
تنش✔️
بی آن که✔️
نیشگونی✔️
میره✔️
حالتون✔️
روان‌نویس✔️
شده‌تر✔️
اتاقتون✔️
احوالش✔️
نمیگی✔️
لطفتون✔️
شبرنگش✔️
اطراف را تاریکی مخوفی پوشاند بود.❌
اطراف را تاریکی مخوفی پوشانده بود✔️
میگی؟✔️
چی میگی؟✔️
میشیم✔️
یکدیگر✔️
رحمتشون✔️
هیچ وقت✔️
آنکه✔️
صبر کن✔️
غاشیه‌کش✔️
تغییر✔️
جوابتون✔️
بی‌عقل✔️
نمیگم✔️
میگیم✔️
اینجا✔️
چیکار✔️
شعله‌ور✔️
سوار شو!✔️
نمیشم✔️
بی‌حوصلگی✔️
آنها✔️
صفحه‌ی✔️
حسابتون✔️
خودآگاه✔️
آنها✔️
بی‌باکی✔️
ای کاش✔️
درها✔️
پرسش‌گرانه✔️
آنکه✔️
دوربین‌های✔️
دخترجون✔️
این گونه✔️
گوشه‌ی✔️
بی‌جان✔️
می‌زنیم✔️
بی‌آب✔️
لطفمون✔️
بی‌شک✔️
خدا را شکر✔️
برافروخته‌ی✔️
یکدیگر✔️
نظاره‌گر✔️
دستگاهتون✔️
بی‌باک✔️
گندم‌زارها✔️
قهوه‌ایش✔️
پیچیده شد، و چهره‌اش❌
پیچیده شد و چهره‌اش✔️
می‌مانست✔️
زیاده‌روی✔️
خوشمزه‌ای✔️
اینجا✔️
چک‌چک✔️
ناخشنود✔️
اینکه​
بی‌داد​
بی‌تپش​
خیرگی✔️
خبردار✔️
بی‌اطلاع✔️
میره✔️
بی‌ظرفیت✔️
آنقدر✔️
نمی‌آورد✔️
می‌رقصید✔️
بی آن که✔️
خس خس کنان و نیمه جان❌
خس‌خس‌کنان و نیمه‌جان✔️
نمدار✔️
خلسه‌وار✔️
اینجام، و این ره که تو میروی❌
اینجام و این راه که تو میروی✔️
آنجا✔️
بی‌حواس✔️
جنون‌وار✔️
کودکی‌اش✔️
نفس‌زنان✔️
هر کاری✔️
میشم✔️
میدم✔️
می‌آمدند✔️
بازار گرمی✔️
طره‌ای✔️
بارانش✔️
ماهی‌ها✔️
هر کی✔️
دیوانه‌وار✔️
دست‌ها✔️
چشم‌های✔️
افرادهایش✔️
شانه‌هایش✔️
کفشش✔️
می‌مانست، و خواهرش سراسیمه❌
می‌مانست و خواهرش سراسیمه✔️
بی‌فوت✔️
موشکافانه‌ی✔️
گوش‌هایش✔️
می‌کوباند✔️
مچاله‌اش✔️
نداد و در ✔️
شانه‌های✔️
موبایل هایشان❌
موبایل‌هایشان✔️
چانه‌اش✔️
غرولند کنان❌
غرولندکنان✔️
افرادهایش✔️
می‌ماندند✔️
نداشته‌اش✔️
غیر قابل پیش بینی❌
غیر قابل پیش‌بینی✔️
چشم‌هایش✔️
دست به ساک✔️
دست‌هایش✔️
بی‌خداحافظی✔️
شانه‌هایش✔️
گریبان‌گیر✔️
چشم‌های✔️
راه‌های✔️
گوش‌هایش✔️
اشک‌های✔️
می‌آمد✔️
چشم‌های✔️
می‌راند✔️
بادهایی✔️
دودهایی✔️
زانوهایش✔️
می‌آمد✔️
می‌آورد✔️
گلوله‌های✔️
حرف‌هایش✔️
جاسوس‌ها✔️
می‌ماند✔️
کابوس‌هایش✔️
۲. سخن منتقد:
واقعا رمان جذابی بود به شخصه از خوندن چنین رمانی لذ*ت بردم، در واقع شخصیت‌های داستان جذاب معرفی شدند و تصویر آنها در ذهن خواننده‌ها میمونه. امیدوارم همیشه موفق باشین.
۳. توصیه‌های منتقد:
بیشتر ارکان‌ها رعایت شده‌ بودند و به نظر من تنها قسمتی که نیاز به کار داشت مکان‌ها بودند تصویرها کمرنگ هستند. سعی کنید نیم‌فاصله ها رو هم رعایت کنیید و اشتباهات رو تصحیح کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین