꧂ به وقت دیوانگی ꧁

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع بلوط
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
زندگی برای برخی آنقدر سخت میگذرد،
که حتی نمیتوان تصور کرد.
چشمانشان چیزی فراتر از ظواهر را میبینند.
از لرزش دستان،غصه‌هارا میخوانند.
از ارتعاش چشم‌ها،تلخی‌هارا میفهمند.
از کبودی لبها،
دردهارا حس میکنند.
مرگ احساسات و آرزو‌ها را میبینند
و زندگی
برایشان سخت میشود.
چون چشمانشان چیزهایی را میبینند،
که نباید ببینند.
?فائزه راعی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چندین بار نامه دادم برگردی افسوس نیامدی.
میدانی؟!
نرسیدی به حال خرابم‌.
میدانی!؟
زمان گذشت.
چزخ زد زمین کشید بال و پرش را.
قدم هایمان بره*نه ماند.
ما بی زمین ماندیم.
آسمان گردیدکشید پرچمش را.
ما بی پناه ماندیم.
زیر بارانش خیس شدیم.
خسته و درمانده از مسیر سخت زندگی.
به مقصد که رسیدیم.
تو آمده بودی.
دیگر فرصت جبران نمانده بود.
زمان گذشته بود.
ما تمام شده بودیم.
مشتی خاک به جا مانده بود از ما.
?ثنا احمدی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
روزگار همیشه بر یک قرار نمی ماند
روز و شب دارد
روشنی دارد،تاریکی دارد
پایین دارد،بالا دارد
کم دارد،بیش دارد
دیگرچیزی از زمستان باقی نمانده
تمام می شود بهار می آید...!
?محمود دولت آبادی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انسان‌ها بدون رویا
نمی‌توانند زندگی کنند.
رویاها
مکمل انسان‌ها و نیازشان هستند.
رویا،
هدف می‌آورد و هدف،تلاش.
آدم بدون رویا،
چه فرقی دارد با یک آدمک برنامه‌ریزی شده؟!
?مائده شریفی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دوستت دارم را همه جا جست و جو کردم.
در قلم های کنار میزم.
در درختان داخل حیاط و در وجب به وجب این عالم.
اما من دوستت دارم را
زیباتر از این که اسم تو با آن می آید،نیافتم.
من دوستت دارم را همه جا شنیدم.
لاکن فقط زمانی که با تو تجربه کردم با ذره دره وجودم
حسش کردم.
جدا از احساس
دوستت دارم های تو خوش بو ترین عطر دنیا را دارند.
امنیت حضورت را برایم تداعی میکنند.
دوستت دارم های تو متفاوت است.
زیبا،
تک و بی نقص است.
وجود تو آرامش می دهد،موفقّم می کند.
تو خود عشقی،
منبع اصلی دوست داشتن تویی.
تو
سرچشمه محبت بی پایانی.
امضا کن پای نامه اعمالمان را با تمام اخلاصت.
خدا..!
?ثنا احمدی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گاهی با اندیشه خراب بر حال دلم می‌گریم.
نیست خبری از شادی.
غم های دلم بسی بی تابی هدیه میکنند،
به دوران خرابم.
بی خبر از شادی اشک هایم دیگر نشانه ندارند.
شادی هایم در اشک هایم خفته اند.
با خنده می‌گریم،بر اقبال سیاهم.
من می‌گریم
با وجود نبودنت با غم های بسیارم.
من در کنج دیوار سرد بر تنهایی هایم می گریم.
?ثنا احمدی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نمیدانم چرا همه میخواهند به ما بفهمانند،
که بزرگ شویم،
عاقلانه رفتار کنیم،
زشت است بلند بلند بخندیم،
نباید زیر باران برویم و پابرهنه برقصیم،
مگر زندگی،
چیزی غیر از این است؟!
مگر نباید زندگی را «زندگی» کرد؟
مگر سهراب نمیگوید:
«زندگی نیست بجز عشق»؟!
پس زندگی کن جانم!
بخند،برقص،شعر بخوان،آهنگ گوش کن
و دلت را بده به صدای باران.
?مائده شریفی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گفتند:
گذشته ها گذشته.
غافل از اینکه حال هرچه هستیم،
ثمره‌ی...
همان گذشته هستیم.
?ثنا‌ دادرسی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
حواست را جمع کن دوست من.
برای داشتن عشق،
محبت،توجه،دست به دامن هر رهگذری نباش.
باور کن خودت برای تنهایی هایت،
کافی هستی.
بهترین رفیق، همیشگی ترین همراه
و بی توقع ترین یارت
هر روز در آیینه، خیره به تو می‌نگرد
و امیدوارانه
همراهیت را میخواهد.
?مائده شریفی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من اورا در اولین خنده‌ی کودک دیدم.
در افق نگاهم،
بین کوه های دور،هنگام غروب دیدم.
من درقلب مادرم خدارا دیدم.
این بار بین شکوفه های بهار و غنچه گل ها،
در لابه‌لای رنگ های جهان دیدم.
من خود را درآغوش خدا دیدم.
آری،
من خدارادیدم.
?مهرناز فتاحی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین