سارا مرتضوی
مدیر رسمی تالار سرگرمی+ آزمایشی اخبار
پرسنل مدیریت
مدیر رسـمی تالار
تیمتعیینسطح
رمانخـور
نویسنده افتخاری
موضوع 'دلنوشته مادر جان | سارا مرتضوی' https://forum.cafewriters.xyz/threads/40722/
اطلاعیه درخواست تگ برای دلنوشته | تالار ادبیات
- نویسنده موضوع Chaos
- تاریخ شروع
بسم تعالی
عنوان: گریه‌ی ماهی‌ها
ژانر: تراژدی
نویسنده: دیوا لیان
سطح: شاخص
مقدمه:
در تکاپوی ماهی‌های تنگ بلوری، صدای بال زدنِ خاموشِ آب، در خوابِ کوتاهِ حباب‌ها می‌پیچد.
ماهی‌های دریاهای بی‌کران،
آزاد در امواجِ آفتاب،
از دور نگاه می‌کنند به سکوتِ زندانیانِ شیشه.
کدام آب، رخصتِ نگریستن به گریه ماهی‌ها را می‌دهد؟ کدام دریا،
اشک را در خود نگه می‌دارد
بی‌آن‌که آن را ببلعد؟
درود، تگ تعلق گرفته به اثر شما «برگزیده» می‌باشد. با آرزوی موفقیت...
درخواست تگ
اتمام یافته موضوع 'دل نوشته هزار سال بعد از من | حسام.ف'
نام اثر: هزار سال بعد از من
سرشناسه: حسام.ف
موضوع: مجموعه دلنوشته
سبک/ژانر: درام روان‌شناختی ، رازآلود اجتماعی
سال نشر: تابستان ۱۴۰۴
منتشر شده در: انجمن کافه نویسندگان - تالار ادبیات - بخش تایپ دلنوشته.
دیباچه:
یه روزایی هست که فقط می‌نویسی،
نه برای دیده شدن، نه برای دل کسی.
فقط می‌نویسی که خفه نشی...
این نوشته‌ها مال اون لحظه‌هان.
وقتی حرفی نبود، ولی ذهن ول نمی‌کرد.
وقتی هیچ‌کس نبود، ولی یه‌چیزی باید گفته می‌شد.
شاید هزار سال بعد از من
کسی بخونه‌شون و بگه:
"لعنتی... انگار منم یه زمانی همین بودم."
سرشناسه: حسام.ف
موضوع: مجموعه دلنوشته
سبک/ژانر: درام روان‌شناختی ، رازآلود اجتماعی
سال نشر: تابستان ۱۴۰۴
منتشر شده در: انجمن کافه نویسندگان - تالار ادبیات - بخش تایپ دلنوشته.
دیباچه:
یه روزایی هست که فقط می‌نویسی،
نه برای دیده شدن، نه برای دل کسی.
فقط می‌نویسی که خفه نشی...
این نوشته‌ها مال اون لحظه‌هان.
وقتی حرفی نبود، ولی ذهن ول نمی‌کرد.
وقتی هیچ‌کس نبود، ولی یه‌چیزی باید گفته می‌شد.
شاید هزار سال بعد از من
کسی بخونه‌شون و بگه:
"لعنتی... انگار منم یه زمانی همین بودم."
درخواست تگ دارم.
Tiam.R
مدیر ارشد ادبیات+مدیررسمی تالارنظارت
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
ناظر ارشد آثار
ناظر همراه
تدوینگر
تیمسوشالمدیا
نویسنده نوقلـم
برترین ارسال کننده ماه
با سلام، تگ تعلق گرفته به اثر شما «شاخص» می‌باشد. با آرزوی موفقیت.
آخرین ویرایش:
Tiam.R
مدیر ارشد ادبیات+مدیررسمی تالارنظارت
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
ناظر ارشد آثار
ناظر همراه
تدوینگر
تیمسوشالمدیا
نویسنده نوقلـم
برترین ارسال کننده ماه
«بنام شاعر زندگی»
*********************************************************
نام اثر: مَحآق
نام دلنویس: سحر راد(ملقب به آشوب)
ژانر: تراژدی، اجتماعی، فلسفی
دیباچه:
چو شب رخت عزا بر تن کشید و فلک در دامان ظلمت اسیر گشت، ماه فرو خفت و سپیده دم ننمود.
روانی که روزگاری در جوشش عطوفت و فروغ می‌زیست،
به دست مردمان جفاکار، بدان مسلخ خاموشان کشانده شد؛ آن‌جا که فریاد در غیاب...
نام دلنویس: سحر راد(ملقب به آشوب)
ژانر: تراژدی، اجتماعی، فلسفی
دیباچه:
چو شب رخت عزا بر تن کشید و فلک در دامان ظلمت اسیر گشت، ماه فرو خفت و سپیده دم ننمود.
روانی که روزگاری در جوشش عطوفت و فروغ می‌زیست،
به دست مردمان جفاکار، بدان مسلخ خاموشان کشانده شد؛ آن‌جا که فریاد در غیاب...
درخواست تگ
@Tiam.R 
سونی
مدیر آزعلوم+آز رادیو+شایعه‌نویس+آز تدوینگر‌ومترجم
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایـشی تالار
منتقد ادبی
ناظر همراه
ژورنالیست
رمانخـور
گوینده
تیمسوشالمدیا
مقامدار آزمایشی
نویسنده نوقلـم
در حال ویرایش موضوع 'دلنوشته مأمن مهر| به قلم ریپر'
به نام سکوتی که فریاد می‌زند
اثر: مأمِن مِهْر
به قلم: SONIYA_RPR
ژانر: تراژدی، عاشقانه
دیباچه:
مادر، مأمن آرامش و مهر است، جایی که جهان با تمام وسعتش در برابر او کوچک می‌نماید. تو همچون ماه در دل شب، خورشید در صبح امید، و ستاره‌ای که مسیر زندگی را روشن می‌کند. مادر، گل بی‌پژمری است که عطر محبتش همیشه در جان ما جاری است و قاصدکی است که نسیم وجودش آرزوهای مرا پرواز می‌دهد. در این دنیای بی‌انتها، هیچ چیز به اندازه‌ی حضور تو، معنای حقیقی زندگی را نمایان نمی‌کند.
مادر، واژه‌ای‌ست که با آغو*ش آغاز می‌شود و با...
بسم نور
اثر: فرمێسکی کانی
به قلم: SONIYA_RPR
ژانر: تراژدی، عاشقانه
سطح: برگزیده
مقدمه
لە کەناری کانییەک، چیرۆکێک دەستی پێکرد… چیرۆکی دوو دڵ، دوو نیگا، کە بەڵێنی هەتا هەتاییان دا، بەڵام مردن زووتر گەیشت.
(در کنار چشمه‌ای، داستانی آغاز شد… داستان دو دل، دو نگاه، که پیمان ابدیت بستند، اما مرگ زودتر رسید.)
*کوردی سورانی
در حال ویرایش موضوع 'دلنوشته نجوای پنهان | به قلم ریپر'
به نام سکوتی که فریاد می‌زند
اثر: نجوای پنهان
به قلم: SONIYA_RPR
ژانر: مذهبی
سطح: حرفه‌ای
دیباچه:
در دلِ شب‌هایی که ستاره‌ها از شرمِ غیبت خاموش می‌شوند، واژه‌ها به سجده می‌افتند تا از کسی بگویند که هست، بی‌آن‌که دیده شود. اینجا زمزمه‌ی قلب‌هایی‌ست که در سایه‌سارِ نیامدن، به نورِ آمدن ایمان دارند.
در خلوت شب‌های بی‌قراری،
دلی به یاد تو می‌تپد،
ای غایب از نظر،
حاضر در قلب‌ها.
درخواست تگ مجدد دارم برای اثار
کی این تاپیک رو خونده
(کل خوانندگان: 36)