نام داستان: هفت روز با آسکاریس
نویسنده: آیناز تابش
ژانرها: اجتماعی
سبک: سمبولیسم
خلاصه:
گیلبرت در رودهی خود کرم آسکاریس دارد. یا حداقل فکر میکند دارد؛ زیرا اکنون آسکاریس است که او را تصاحب کرده، خودش، بدنش، هر غذایی که میخورد، هر زحمتی که میکشد و خلاصه هر چه با چندرغاز پساندازش میخرد منحصرا متعلق به آسکاریس است. مردی که سالها درحال باج دادن به انگلها بوده، چشمانش را باز میکند و بدنی خوردهشده را میبیند: بدنی خالی، بدنی پر از کرم. کرمها با ملچ و ملوچ انزجاآمیزشان برایش لالایی میخوانند و گیلبرت را میخوابانند تا اینکه او سرانجام شبی از شدت درد بیدار میشود و قدم برمیدارد تا پاهای خورده شدهاش را بازپس گیرد... .
نویسنده: آیناز تابش
ژانرها: اجتماعی
سبک: سمبولیسم
خلاصه:
گیلبرت در رودهی خود کرم آسکاریس دارد. یا حداقل فکر میکند دارد؛ زیرا اکنون آسکاریس است که او را تصاحب کرده، خودش، بدنش، هر غذایی که میخورد، هر زحمتی که میکشد و خلاصه هر چه با چندرغاز پساندازش میخرد منحصرا متعلق به آسکاریس است. مردی که سالها درحال باج دادن به انگلها بوده، چشمانش را باز میکند و بدنی خوردهشده را میبیند: بدنی خالی، بدنی پر از کرم. کرمها با ملچ و ملوچ انزجاآمیزشان برایش لالایی میخوانند و گیلبرت را میخوابانند تا اینکه او سرانجام شبی از شدت درد بیدار میشود و قدم برمیدارد تا پاهای خورده شدهاش را بازپس گیرد... .
آخرین ویرایش: