نظارت همراه رمان یاسکا | ناظر: دلارام

[هویار]

سلام
وقت‌تون بخیر
دو پارت بارگذاری شد

خوب موضوع 'رمان یاسکا | میم.هویار'

6/29/24

بسم هو
نام رمان: یاسکا
نام نویسنده: میم.هویار (ملیکا)
ژانر: جنایی، تراژدی عاشقانه
ناظر: @دلارامـــ!

خلاصه: همه‌چیز از یک جرقه آغاز شد. جرقه‌ای بزرگ به نام مرگ. تنها کسی که می‌توانست از زیر بار این آوار برخیزد، قطعاً ققنوس بود. ققنوسی که از میان شعله‌های شیطان برمی‌خیزد و روی بال‌هایش نقش انتقام خودنمایی می‌کند. بی‌شک نام این ققنوس در زمره‌ی اولاد شیطان مقرر بود. یاسکا، دختر شیطان، از میان خاکسترهای قابیل به چنان ققنوسی مبدل شد که تاریخ از او به‌عنوان تنها وارث ضحاک یاد...​

• هویار
• پاسخ‌ها: 48
• تالار: رمان‌های درحال تایپ

• 
• 

 

[دلارامـــ!]

درود جانا
خوشحالم که نظارت رمانتون بر عهده‌ی منه
پارت‌های اخیر بررسی شدن.
مشکل خاصی وجود نداره.
قلمتون مانا

 

[هویار]

درود جانا
خوشحالم که نظارت رمانتون بر عهده‌ی منه
پارت‌های اخیر بررسی شدن.
مشکل خاصی وجود نداره.
قلمتون مانا

سلام خیلی ممنونم باعث افتخاره
با تشکر از زحمات‌تون

 

[هویار]

سلام
وقت‌تون بخیر
خسته نباشید
دو پارت بارگذاری شد

خوب نوشته در موضوع 'رمان یاسکا | میم.هویار'

9/15/25

با تمام زنجیرهایی که به من وصل شده بود و گویا مرا به پایین می‌کشید تا غرقم کند ایستاده بودم، استوار. ردای بلند سیاه‌رنگی به تنم و از گوشه و کنار لباسم زنجیر آویزان شده بود. کاهنین مشغول ریزه‌کاری‌های لباسم بودند و کاهن اعظم دست به عصا فرمان می‌داد. کمربند آهنینم را محکم کردند و در نهایت انگشترهایم را یک به یک به انگشتان سردم انداختند. نگاه‌شان کردم. یکی طرح سر قوچ، دیگری افعی و آخری سر خوک بود.
در نهایت همه‌‌ی کاهنین بعد از آنکه نقابم را به چهره گذاشتند از اتاق خارج شدند. فقط من ماندم و کاهن اعظم. با شنیدن صدای عصا متوجه نزدیک شدنش شدم. آرام مقابلم ایستاد و تعظیم کرد:
- ولیعهد به سلامت...

• هویار

• 
•