دنیل!
باید با رنج دوست داشتنی نبودن در چشم کسی که خشتخشت جانم برایش تب میکند، کنار بیایم.
باید بپذیرم که دوست داشتن و دوست داشته شدن، بیقانونترین احساساتی هستند که هرگز خودشان را در بند هیچ قانونی محاصره نمیکنند و نمیشود بایدی برایشان وضع کرد.
تاکنون هیچ هندسه و مختصاتی توسط مکتشفین، و ایضا هیچ عدله و قائدهای توسط مریدان قانون کشف نشده، تا راه اتصال به مختصات چشمهایی که از در آغو*ش گرفتن تصویر آدمی گریزان هستند را نشان دهد.
مادرم مدتی پیش حرفی به من زد که مدتهاست بندبند ذهنم را در خود میلولاند و به معنای خفته در پشت پرده آن فکر میکنم.
« شاید چشمهایت، در قاب چشمان کسی نقاشی شوند؛ شاید با عشق نگاهت کند اما دخترم، مراقب باش حواس چشمانش پرت نباشد.
دنیل!
مگر چشمها حواس پرتی دارند؟ یعنی ممکن است حینی که نگاهت را به زنجیر نگاه کسی قفل میکنی، جایی در عمیقترین نقطه، نگاهت پرت کس دیگری باشد و بیمحابا برای رسیدن به تصویر کسی که در سرت با او زندگی میکنی، خودت را به دیوار بکوبی و باز به بن بست برسی؟
فکرش هم خون در تنم را قندیل میکند.
آیا تو هم در تصویر نگاه من، در پی کسی میدویدی؟ در پی چشمهایی که قلبت، مدفن آرزوی دیدار دوبارهشان شده بود؟
«نلی میلر»
شنبه نوزده جولای دو هزار
باید با رنج دوست داشتنی نبودن در چشم کسی که خشتخشت جانم برایش تب میکند، کنار بیایم.
باید بپذیرم که دوست داشتن و دوست داشته شدن، بیقانونترین احساساتی هستند که هرگز خودشان را در بند هیچ قانونی محاصره نمیکنند و نمیشود بایدی برایشان وضع کرد.
تاکنون هیچ هندسه و مختصاتی توسط مکتشفین، و ایضا هیچ عدله و قائدهای توسط مریدان قانون کشف نشده، تا راه اتصال به مختصات چشمهایی که از در آغو*ش گرفتن تصویر آدمی گریزان هستند را نشان دهد.
مادرم مدتی پیش حرفی به من زد که مدتهاست بندبند ذهنم را در خود میلولاند و به معنای خفته در پشت پرده آن فکر میکنم.
« شاید چشمهایت، در قاب چشمان کسی نقاشی شوند؛ شاید با عشق نگاهت کند اما دخترم، مراقب باش حواس چشمانش پرت نباشد.
دنیل!
مگر چشمها حواس پرتی دارند؟ یعنی ممکن است حینی که نگاهت را به زنجیر نگاه کسی قفل میکنی، جایی در عمیقترین نقطه، نگاهت پرت کس دیگری باشد و بیمحابا برای رسیدن به تصویر کسی که در سرت با او زندگی میکنی، خودت را به دیوار بکوبی و باز به بن بست برسی؟
فکرش هم خون در تنم را قندیل میکند.
آیا تو هم در تصویر نگاه من، در پی کسی میدویدی؟ در پی چشمهایی که قلبت، مدفن آرزوی دیدار دوبارهشان شده بود؟
«نلی میلر»
شنبه نوزده جولای دو هزار
آخرین ویرایش توسط مدیر: