مینِرا
مدیر تالار مشاوره+ مقاله نویس
پرسنل مدیریت
مدیر رسـمی تالار
منتقد
ناظر اثـر
ژورنالیست
مشاور
تیم تگ
نویسنده نوقلـم
پرسنل کافهنـادری
سلام روزتونبخیر
بله حتماسلام روزتونبخیر
من توی علائم نگارشی و بعضی کلمات و نوشتارشون،اگه میشه من یپارت بفرستم و شما اشکالاتم رو بگید
با عجله مشغول جمع کردن وسیله هام بودم، خسته شده بودم حوصلم سررفته بود، یکم هم ناراحت بودم، آخه چرا باید بعد چهاردهسال برگردیم به روستایی که حتی نمیدونم کجاست، حتی یادمهم نمیاد، آخه مامانم میگه (تو تا دو سالگیت اونجا بودی بعد بخاطر کار بابات اومدیم ساوه).بله حتما
پس برای علائم نگارشی و جمله بندی ؟
یفرستید
با عجله همینطور که ناراحت بودم، مشغول جمع کردن لوازمم شدم؛ حوصلم حسابی سر رفته بود و خسته بودم. اینکه قراره بعد چهارده سال به روستایی که حتی نمیدونم کجاست و هیچ چیزی از اون یادم نمیاد، برگردیم رو درک نمیکردم. مامانم تعریف میکرد تا دوسالگی من اونجا بودیم ولی بعدش بخاطر شغل بابام به ساوه اومدیم. بابام کشاورز بود.با عجله مشغول جمع کردن وسیله هام بودم، خسته شده بودم حوصلم سررفته بود، یکم هم ناراحت بودم، آخه چرا باید بعد چهاردهسال برگردیم به روستایی که حتی نمیدونم کجاست، حتی یادمهم نمیاد، آخه مامانم میگه (تو تا دو سالگیت اونجا بودی بعد بخاطر کار بابات اومدیم ساوه).
بابام شغلش کشاورزی هست.
خلاصه که بعد چهاردهسال منو میخوان ببرن تو اون روستا که نزدیک اصفهانه، البته خب مخالفتی نمیکنم، چون سلامتی مادرم خیلی مهمتر هست.
آخه مامانم موقع زایمان من مشکلات تنفسی و قلبی پیدا کرده بود و الان انگار خیلی بدتر شده و دکتر گفته از آلودگی شهر دور باشه و پیشنهاد داده یه روستایی جایی بریم، اینم بگم که مدرسهام چون یکسال جهشی خوندم زودتر تموم کردمومنتظرم برم کنکور ثبت نام کنم، اما برخلاف خواستهی خانوادهام من اصلا علاقهای به دکتر شدن و این چیزا ندارم، از بچهگی گیتار میزدم وبرای خودم عشقی میخوندم.
واقعا صدامهم خیلی خوبه حالا سر فرصت نشونتون میدم.
چشمما اول باید روی جمله بندی شما کار کنیم بعد سراغ علائم نگارشی و نیم فاصله ها میریم
من یه قسمت رمان شما ویرایش کردم بقیش شما ویرایش کن برام بفرست همینجا
با عجله همینطور که ناراحت بودم، مشغول جمع کردن لوازمم شدم؛ حوصلم حسابی سر رفته بود و خسته بودم. اینکه قراره بعد چهارده سال به روستایی که حتی نمیدونم کجاست و هیچ چیزی از اون یادم نمیاد، برگردیم رو درک نمیکردم. مامانم تعریف میکرد تا دوسالگی من اونجا بودیم ولی بعدش بخاطر شغل بابام به ساوه اومدیم. بابام کشاورز بود.ما اول باید روی جمله بندی شما کار کنیم بعد سراغ علائم نگارشی و نیم فاصله ها میریم
من یه قسمت رمان شما ویرایش کردم بقیش شما ویرایش کن برام بفرست همینجا