جام خالیه... من بودم
تا صبح خونه و اطرافو میگشتم تا ببینم چه موجودی قراره منو بترسونه

نمیدونم چرا ادای این نترس ها رو در میارم
دیشب تو خونه با دخترم تنها بودم یهو ساعت 10 شب برق رفت
یعنی به خاطر دخترم نتونستم جیغ بزنم
قلبم داشت وایمیستاد
مگه برای ترس گفتم آخه؟ این چیزا دونستنی جذابنوای خیلی ترسیدم![]()
همین الان رفتم بیرون.جام خالیه... من بودمتا صبح خونه و اطرافو میگشتم تا ببینم چه موجودی قراره منو بترسونه
واییی نیاز به همچنین حسی الان دارم، اونم یکی پایه خُل بازی باشه چه میشودهمین الان رفتم بیرون.
تاریککککه همه جا
والا... در زنگ زده توالت رو که باز میکنی با یه جیرجیر دلهره آور باز میشه و سیاهی مطلق پیش روت...واییی نیاز به همچنین حسی الان دارم، اونم یکی پایه خُل بازی باشه چه میشود
همچنین جو تجربه کردم خیلی باحاله مخصوصا وقتی میری بیرون یهویی تخیل میکنی یکی پشت سرته و ناگهان برگردی وووووالا... در زنگ زده توالت رو که باز میکنی با یه جیرجیر دلهره آور باز میشه و سیاهی مطلق پیش روت...
وای نگو نصف شبیاصلا من دوست ندارم بترسونمت ولی یه نصیحتچشات هیچ وقت باز نکن، اگه صدایی شنیدی برنگرد اگه برگردی میبرتت