خب همهی ما از غافلگیر شدن خوشمون میاد و گاهی برامون خنده دار هم هست پس یه لطفی در حق خودت به عنوان نویسنده و خواننده بکن
خاص باش تا اسمت رو همه بشناسن!
نویسنده میتونه باید عوض کردن چیزهای تکراری رمان رو جذاب کنه. یعنی چی؟!
یعنی اینکه مثلاً شغل شخصیت که بر اساس عرف جامعه است رو عوض کن. اگه توی رمان یه باند خلافکار وجود داره که توش پر پسرهای مغروره عوضش کن، رییس گروه خلافکار ها رو دختر بزار! یا راننده تاکسی خانمی که بعد فوت شوهرش باید درامد زایی کنه، یا جای اینکه رییس یه تالار ازدواج رو خانم قرار بده.
۱۰- از آدمهای ناشی استفاده کن!
الان میپرسی یعنی چی؟!
خب بزار بهت بگم که میتونی برای تنوع تو ایده رمان مثلاً جای آشپز ریاست جمهوری رو با رییس جمهور جابهجا کنی. چرا چون آشپز داستان وقتی سیبلشو میزنه شبیه رییس جمهور میشه!
یا مربی فوتبالی که مجبور میشه سرمربی گری تیم والیبال رو تو مسابقات المپیک بکنه.
و خیلی از جابه جا شدن آدم ها که رمانت رو خاص میکنه.
۱۱- با زمان و مکان بازی کنید.
بزارید این رو با مثال براتون راحت تر بکنم، فرض کن
ناصر الدین شاه از زمان گذشته به اسپانیا بره?
مردی که توی تاریخ بسیار با خانمها خوب بوده?
و حالا با اون لباس های قدیمی و سیبیل توی استادیوم سانتیگو برنابئو مادرید ظاهر بشه!
خب لباسهاش رو بزاریم کنار اون حتی اسپانیایی هم بلد نیست، و بسیار دوست داره حرم سرا شعبهی دو رو تو مادرید بزنه
پس خود به خود اتفاقات های خاص براش میافته که میتونه خواننده رو بخندونه
اسمش روشه، فانتزی!
نمیدونم از کی و کجا تو ذهن نویسندهها شکل گرفت اما باعث شد نویسندههای معروفی مثل:
جی.کی رولینگ، جی آر آر تالکین پدیدار بشند.
تو ژانر فانتزی باز محدودیتی نیست، شما به عنوان نویسنده میتونید تفکرات و آرزوهای خودتون رو روی برگه بیارید. دنیاهای عجیب و غریب بسازید. کارکترهای خارق العاده یا حتی معمولی که توی دنیای عجیب گیر میکند.
خیلی از رمانها رو میتونید الگو خودتون قرار بدید.
چیزی که من به شخصه نمیپسندم زیاد شدن رمانهای خون آشامی هست. زیادی برام تکراری هست.
حالا بیاید یه ایده خام بهتون بدم؛ فرض کنید:
پسری که سگهای توی خیابون رو آزار میده و به همین خاطر فرشتهی حیوانات اون رو جادو میکنه!
حالا پسر بچه داستان ما توی بدن یک سگ ژرمن شپرد گیر کرده و باید خودش رو نجات بده!
افسانههای رایج درباره ژانر فانتزی:
۱. فانتزی یعنی فقط جادو و اژدها!
نه عزیز دلم! جادو و اژدها فقط یکی از زیرشاخههای این ژانره که بهش High Fantasy میگند.
فانتزی میتونه شهری، مدرن، تیره، حتی کمدی باشه.
۲. فانتزی باید توی دنیای کاملاً جدید اتفاق بیفته:
نه لزوماً، خیلی وقتها یه عنصر جادویی توی دنیای واقعی هم فانتزی حساب میشه. مثلاً “آلیس در سرزمین عجایب” از دنیای واقعی شروع شد.
۳. برای نوشتن فانتزی باید اطلاعات تاریخی زیاد داشته باشی!
درسته اطلاعات کمک میکنه، ولی الزام نیست. حتی یه ذهن پر از رؤیا و خیال هم میتونه دنیایی بسازه که توش قانونهاش خاص خودش باشه.
۴. باید همهچیز رو کامل توضیح بدی تا مخاطب بفهمه!
نه نه نه! یکی از جذابیتهای فانتزی این هست که بعضی چیزها کشف بشند، نه توضیح داده بشند. بذار مخاطب با قهرمان داستان همراه بشه و خودش جهان رو کشف بکنه.
از اسم موضوع امروز منظورم رو کاملاً میفهمید.
امروزه خیلی از نوجوانها علاقه به نوشتن دارند و چون اکثرا به دنبال راحت نوشتن هستند و دوست دارند با مسائل خلاف قوانین ارشاد بنویسند به اینستاگرام روی میارند.
چند وقته دارم دنبال نویسندههای با استعداد توی فضای خارج از انجمن میگردم و خب متاسفانه فعلاً هیچ کس رو پیدا نکردم!
اما ایراد واقعاً چیه؟
بزرگترین مشکل یه نویسنده کلیشهای نوشتنشه!
از نظر من اگه جذاب ترین رمان دنیا هم بنویسی و توش از کلیشهها استفاده کنی، خودت رو باختی.
من به عنوان کسی که از سیزده سالگی مینویسه و شاهد پیشرفت های خودش بوده میخوام این بحث رو خیلی رک و صادقانه باز کنم.
بذارید از رمان نابود کرد، نابود شد ( جلد اول) شروع کنم.
سال ۹۴ من این رمان رو نوشتم، برای دورهی خودش تو نظرسنجی محبوب ترین رمان دوم شد، اما نسخه اولیهاش واقعاً کلیشهای بود!
یعنی الان که دارم بازنویسی میکنم خودم به خودم میخندم که چرا حدیث!؟
مثلا تو نسخهی اول همهی کارکترها دانشجو حقوق بودند و توی دانشگاه تحصیل میکردند.
و متاسفانه یه عالمه توش کل کل نوشته بودم
منی که خودم الان راحت توی نقدهام با این کل کل ها مخالفم!
توی نسخهی اولیه نفس تو دانشگاه کتک کاری میکنه
چرا اینجوری نوشتم؟ خودم جوابش رو بهتون میدم چون من از محیط دانشگاه خبر نداشتم!
پس لطفاً قبل از نوشتن رمان یکم تحقیق کنید.
اگر قراره رمان تو محیط دانشگاه باشه، چارچوب ها رو رعایت کنید.
اگر قرار توی بیمارستان باشند چند تا اصطلاح پزشکی یاد بگیرید.
اگر قراره پلیس باشند، رو عقل و منطق یه پلیس باشند نه تو سن ۱۸ سالگی طرف سرهنگ باشه!
از قنداق هم اگه اسلحه دستش بگیره باز تو ۱۸ سالگی سرهنگ نمیتونه باشه
پس از کلیشه به دور باشید
تو ادامه بیشتر براتون توضیح میدم!