نام رمان: سِریْت
نویسنده: جانان.م
ژانر: اجتماعی_ عاشقانه_ مافیایی
ناظر: @مینِرا
*سِریْت لغتی در اصطلاح محلی است. در زبان لری به معنای ساقههای باقیماندهی گندم در زمین کشاورزی است. آنچه که بعد از درو بر جای میماند و فاقد ارزش است.
در اینجا حاصل دسترنجی که به یغما رفته، مد نظر نویسنده است.
خلاصه:
انتخابهای اشتباه در زندگی هرکسی پیش میآیند و انتخابهای اشتباه، پریماه را به جایی که هست رساندهاند. آشنایی با کسانی که در سایه بازی میکنند. وسوسه و سرمستی سایهها او را مسخ میکند.
بازی با پول، خون، قدرت و جاهطلبی در ژنهای آن دیگری وجود دارد. او زاده شده تا در سایهها بماند. کنترل کند. قدرت ببخشد و به خاک بزند.
طی اتفاقات ساده با هم ملاقات میکنند و این ملاقات کمکم پیچیده میشود. درست یا غلط، احساسات به غلیان میافتند. بازی شروع میشود و برای بازی در این میدان باید به ژنهایی خوبتر از حد معمول مسلح بود!
*تذکر: کلیهی سازمانها، نهادها و اشخاص ساخته و پرداختهی ذهن نویسنده هستند.
حرفهای خودمانی با خوانندگان:
_ پیش از هر سخنی لازمه که از شما تشکر کنم که نگاهتون رو به این سیاهمشق وام دادید؛ چرا که تا نگاه شما نباشه، نوشتن دور باطل زدنه.
_ این داستان روایت خاصی رو مطرح میکنه و احتمالا با تصور شما از ژانر مافیایی اندکی متفاوته. حقیقتا در اضافه کردن ژانر مافیایی مقداری تردید داشتم، ولی شکی در این نیست که مافیا در داستان حضور دارند.
_ این داستان ابدا سیاسی نیست و جبههگیری سیاسی خاصی نداره. طرفدار هیچ حزب و جناحی هم نیست؛ صرفا روایتی از مسائل اجتماعی خواهد بود و تابع قوانین فیلترینگ سایته.
_ در ابتدای داستان ژانر عاشقانه قویتره و کم کم سر و کلهی ژانر مافیایی پیدا خواهد شد. لطفا کمی صبور باشید.
_ از هرگونه نظر موافق یا مخالف و تعامل با خوانندگان استقبال میکنم.
باشد که این حکایت به سرانجامی شایسته برسد :)
نویسنده: جانان.م
ژانر: اجتماعی_ عاشقانه_ مافیایی
ناظر: @مینِرا
*سِریْت لغتی در اصطلاح محلی است. در زبان لری به معنای ساقههای باقیماندهی گندم در زمین کشاورزی است. آنچه که بعد از درو بر جای میماند و فاقد ارزش است.
در اینجا حاصل دسترنجی که به یغما رفته، مد نظر نویسنده است.
خلاصه:
انتخابهای اشتباه در زندگی هرکسی پیش میآیند و انتخابهای اشتباه، پریماه را به جایی که هست رساندهاند. آشنایی با کسانی که در سایه بازی میکنند. وسوسه و سرمستی سایهها او را مسخ میکند.
بازی با پول، خون، قدرت و جاهطلبی در ژنهای آن دیگری وجود دارد. او زاده شده تا در سایهها بماند. کنترل کند. قدرت ببخشد و به خاک بزند.
طی اتفاقات ساده با هم ملاقات میکنند و این ملاقات کمکم پیچیده میشود. درست یا غلط، احساسات به غلیان میافتند. بازی شروع میشود و برای بازی در این میدان باید به ژنهایی خوبتر از حد معمول مسلح بود!
*تذکر: کلیهی سازمانها، نهادها و اشخاص ساخته و پرداختهی ذهن نویسنده هستند.
حرفهای خودمانی با خوانندگان:
_ پیش از هر سخنی لازمه که از شما تشکر کنم که نگاهتون رو به این سیاهمشق وام دادید؛ چرا که تا نگاه شما نباشه، نوشتن دور باطل زدنه.
_ این داستان روایت خاصی رو مطرح میکنه و احتمالا با تصور شما از ژانر مافیایی اندکی متفاوته. حقیقتا در اضافه کردن ژانر مافیایی مقداری تردید داشتم، ولی شکی در این نیست که مافیا در داستان حضور دارند.
_ این داستان ابدا سیاسی نیست و جبههگیری سیاسی خاصی نداره. طرفدار هیچ حزب و جناحی هم نیست؛ صرفا روایتی از مسائل اجتماعی خواهد بود و تابع قوانین فیلترینگ سایته.
_ در ابتدای داستان ژانر عاشقانه قویتره و کم کم سر و کلهی ژانر مافیایی پیدا خواهد شد. لطفا کمی صبور باشید.
_ از هرگونه نظر موافق یا مخالف و تعامل با خوانندگان استقبال میکنم.
باشد که این حکایت به سرانجامی شایسته برسد :)
آخرین ویرایش توسط مدیر: