AlirixAlirix عضو تأیید شده است.

مدیر تالار نویسندگان
پرسنل مدیریت
مدیر رسـمی تالار
نوشته‌ها
نوشته‌ها
466
پسندها
پسندها
2,198
امتیازها
امتیازها
203
سکه
2,814
ورود برای عموم آزاد است



همراه شما هستیم با سری دوازدهم چالشهای نویسندگی:



« داستان بدون فعل »

این تمرین به نویسنده‌ها کمک می‌کنه تا مهارت توصیف، استفاده از صفت‌ها، قیدها، اسامی و ضمایر رو تقویت کنن و به جای تکیه روی فعل‌ها (که معمولاً عامل حرکت و اتفاقات هستن) از راه‌های دیگه‌ای برای انتقال مفهوم استفاده کنن. وقتی فعل‌ها حذف میشن، نویسنده مجبور میشه با توصیف دقیق‌تر و استفاده از جملات اسمی (nominal sentences) و ترکیب‌های خلاقانه، صحنه و حال و هوا رو بسازه.

مزیتهای این تمرین:

  • کمک به یادگیری زبان و ساختار جمله
  • افزایش دقت به واژه‌ها و توصیف
  • خلاقیت در بیان مفهوم
  • تقویت توانایی فضاسازی
  • کاهش تکیه روی فعل و ساختارهای رایج
  • کاهش طول متن، افزایش تاثیر



قوانین چالش:

1. کل متن باید بدون فعل نوشته شود.
2. حتی فعلهای معین مثل "بودن" و "داشتن" ممنوع می‌باشد.
3. متن شما باید حداقل 15کلمه و حداکثر 100 کلمه داشته باشد.




جهت راهنمایی مثال میزنم:

1. غروب نارنجی. سایه‌های بلند در کوچه. صدای آرام باد بین برگ‌ها. بوی خاک نمناک بعد از باران و...

2. اتاق کوچک. پنجره‌ای باز به سوی باغ. نور کم‌رنگ ماه روی میز چوبی. کتابی قدیمی، صفحاتی زرد و...

 
دست‌های بهم نزدیک. آینه و شمعدان وسط سفره. کتاب بازی به نام قرآن روی دست. پلک‌های خیره به خط کتاب. صدای وصال. نجوای آشنای یار و شروع زندگی...
 
صدای اذان، چشم‌های بی‌قرار دست‌های لرزان به سوی آغو*ش خدا، دل‌ تنگ و نفس بریده، ناامید او بنده‌ی گناهکار و خدایی بخشنده، چهره‌ای خیس نگاهی شرمنده و کمری خمیده و سری روی سجاده، آنگاه ندایی که یادآوری؛
خدا بخشنده و بزرگ‌تر از بنده‌گان....
 
صدایی بی‌جان، چشمانی کم‌سو، خیره به تنهایی خویش. قلبی سنگین و کُند، اشکی بی محبا، سرازیر از گونه‌ها...
 
سکوت عمیق شب. آسمانی پرستاره، ماه کامل، نوری نقره‌ای بر پهنه دشت. نسیمی خنک، عطر یاس وحشی، رقص برگ‌ها. خانه‌ای قدیمی، پنجره‌هایی تاریک، یادگاری از گذشته‌ای دور. قلبی تنها، انتظاری بی‌پایان، رؤیایی شیرین. آرامشی بی‌کران، سکون محض.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: marym
سنگ‌فرش خیس. رد پاهای گِلی تا ل*ب پله. چراغی کم‌نور، لرزان پشت شیشه. قاب عکس شکسته، چهره‌ای محو. پرده‌ای نیمه‌کشیده، رنگ‌پریده. سکوت سنگین، بوی ترس. ساعت دیواری، عقربه‌ای ایستاده. لیوانی ل*ب‌پَر، لکه‌ای سرخ. پنجره بسته، قفل زنگ‌زده. شب سرد، بی‌صدا.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: marym
شال مشکی، افتاده روی صندلی. نامه‌ای تاخورده، جوهر پخش‌شده. عطر تلخ، مانده در هوا. پنجره نیمه‌باز، پرده لرزان. چشم‌هایی خیس، نگاه خالی. قاب شکسته، عکس دو نفره. شب بی‌ستاره، سکوت ممتد. انگشتانی سرد، لم*س آخر. خاطره‌ای گم‌شده، در گوشه‌ی ذهن.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: marym
مه روی دریاچه. قایقی بی‌حرکت، طناب رها. فانوس خاموش، بوی نفت. صدای دوردست زنگ. پرنده‌ای تنها، بال زخمی. برگ‌های خشک، چرخان در باد. رد خون روی سنگ. آسمان خاکستری، بی‌مرز. نگاه بی‌سو، چشم بی‌فروغ. پایان بی‌آغاز.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: marym
«اردیبهشت»

شامگاه سرد اردیبهشت،
تبسم نسیم مرطوب بهاری،
زمزمه‌های گنگ شیدایی،
برگ‌های تیره در پیچاب‌ جویبار،
طنین قامت درختان سر به فلک کشیده،
رخ سپید دخترک ماهوش،
خاموشی در ایوان کاهگلی،
دست‌های لرزان بر عصای باریک چوبی،
چشم‌هایی نابینا، همچو روشنایی نادیده،
پسری سایه‌نشین سپیدار،
سینه‌ی سوزان،

لبریز از موج‌های خاموش،
نام ناگفته، چون گلی یخ‌زده بر ل*ب،
ستاره‌ها همچون نور آسمان دهکده،
آهستگی بوی یاس از باغ جوانی،
درونی جوشان از مهر عشق،
گام‌های آهسته بر سنگفرش خیس،
تنیدگی سایه‌ها در رقص لرزان فانوس،
هم‌آغوشی نفس‌ها با بوی خاک و نم شب،
محراب دیدار، آستان ایوان،
لرزش لبان خشک،
نغمه‌ای از ژرفنای وجود:
«چشم‌هایت ز جهان تهی،
اما سلطنتی مطلق بر تمامی من»
سپس فروغ خاموش نگاه،
خورشید‌ پنهان در پرده‌ی ابر،
با همجواری عطر یاس
و خنکای مسکوت اردیبهشت.




نویسنده: آشوب🍷
 
عقب
بالا پایین