شعر اشعار کنستانتین کاوافی | شاعر یونانی

(SINA)

مدیر آزمایشی تالار شعرکده+تدوینگر آزمایشی
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایـشی تالار
مـدرس
ویراستار
کپیـست
رمان‌خـور
نویسنده نوقلـم
مقام‌دار آزمایشی
پرسنل کافه‌نـادری
نوشته‌ها
نوشته‌ها
941
پسندها
پسندها
4,938
امتیازها
امتیازها
338
سکه
3,420
روشن و تابناک
در برابرت ایستاده اند
روزهایی که پیش ِرو داری
روشن و تابناک
چون ردیفی از شمع های زریّن ِسوزان
و روزهایی که پساپشت نهاده ای
شمع های تاریکی هستند، تا به آخر سوخته
از آنها که نزدیکترند
هنوز دود برمی خیزد
شمع های سرد، ذوب شده، خمیده
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: malihe
بی‌تعقل، بی‌ترحم، بی‌شرم
گرداگرد من دیوارهای بلند و غو‌ل‌آسا بنا کردند.

و اکنون اینجا نشسته‌ام و با امید بیگانگی می ورزم.
به چیز دیگری نمی‌اندیشم: تقدیری از این دست مغزم را می‌خورد؛

زیرا که کارهای بسیاری در بیرون داشتم که انجام دهم.
آه، در آن هنگام که دیوارها را می‌ساختند چرا نگاه نکردم.

اما من هرگز صدای سازندگان و هیاهوی ابزارهایشان را نشنیدم.
نامحسوس و محبوس در این‌جا مرا به ناگهان از جهان بیرون جدا کردند.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: malihe
در این حجره‌های تاریک روزهایم چه خالی چه ملال
بی‌قرار پیش و پس می‌روم و دنبال پنجره می‌گردم
گشایشی است اگر بشود یکی باز کنم
پنجره‌یی نیست یا من نمی‌یابم
بهتر که نیست
از کجا که نور دردسر دیگری نشود
کی می‌داند نور چه چیزها را روشن کند؟
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: malihe
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: malihe
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: malihe
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: malihe
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: malihe
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: malihe
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: malihe
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: malihe
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 2)
عقب
بالا پایین