شعر اشعار سوفیا اندرسون | شاعر پرتغالی

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع (SINA)
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

(SINA)

مدیر آزمایشی تالار شعرکده+تدوینگر آزمایشی
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایـشی تالار
مـدرس
ویراستار
مشاور
کپیـست
رمان‌خـور
نویسنده نوقلـم
مقام‌دار آزمایشی
پرسنل کافه‌نـادری
نوشته‌ها
نوشته‌ها
1,003
پسندها
پسندها
5,505
امتیازها
امتیازها
438
سکه
3,889
باغ هایی هستند در تصرف نور ماه
که چون چنگ و عود در سکوت می لرزند
عشقت را میان انگشتانت محافظت کن
در باغچه ی آوریل جایی که تو نفس می‌کشی
زندگی نمی آید
دست‌های تو موفق نمی‌شود عطوفت دیگران را
چون گلی بچیند
چون گل‌هایی لرزان در باد
آه اگر تن تو از جنس ماه بود
اگر تو این باغچه‌ی پر از گرد و غبار بودی
درختان پُرگل
آن سایه‌ی مرموز سیاهی که
در امتداد راه‌ها می‌اندازند
 
خدایان غیرانسانی به خاطر تو با هم جنگیدند
تو را در ساحل دیدم، متروک و تنها
نور را خوردم، ویران شده از بادها
و عضلات تو.
 
زمان خداحافظی می رسد
وقتی که باغچه ها تاریک می شوند
و باد از برابر می گذرد
وقتی که زمین صدا می کند
درها بسته می شود
وقتی که شب هر گرهی را در درونش باز می کند
زمان خداحافظی وقتی می رسد
که درختها صاحب روح می شوند
انگار که همه چیز روی آنها جوانه می زند
زمان خداحافظی زمانی ست که در عمق آینه ها
چهره ی من غریبه است و دور
و زندگی ی من از من جدا می شود.
 
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 2)
عقب
بالا پایین