مینِرا
مدیر تالار مشاوره+ مقاله نویس
پرسنل مدیریت
مدیر رسـمی تالار
منتقد
ناظر اثـر
ژورنالیست
مشاور
تیمتعیینسطح
نویسنده نوقلـم
عزیزم من تا فصل دو خوندم و به نظرم میتونی توی همون فصل صفر همون اول که با آیریس شروع کردی توی یک سری مونولوگ ها یه سری موقعیت ها درمورد اینکه زمین چجوری شده وچه موجوداتی اومدن و یه سری کلیات دادی و به نظرم میتونی برای توضیح یکم بیشتر که چه بلایی سر زمین و ادمها اومده میتونی توی دیالوگهای آیریس بنویسی یا مثلا اینکه آیریس دفترچه خاطراتی داره که تمام خاطراتش رو مینویسه حالا میره سراغ دفتر خاطراتش و نوشتههای قدیمیاش رو میخونه مثلا به صورتی باشه که آیریس از جایی که یادش میومده خاطراتش حالا سه سالگی بوده و هرچی رو وقتی بزرگتر شده تصمیم گرفته که توی دفترچه خاطراتش بنویسه حالا توی همین فصلهای اول میتونی یه بک بزنی به دفترچه خاطراتش و یکم از خاطراتش رو به عنوان همون راوی بگی یا این دفترچه خاطرات میتونه برای پدر آیریس یا مادرش باشه که از اولین روزهای تغییر زمین و ادمها و اتفاقاتی که افتاده رو نوشته.درود بر شما مشاور عزیز.
بنده رمانم تموم شده. و بیشتر در مرحله بازنویسی و ویرایش هستم. اگه رمانم رو مطالعه کنید متوجه میشید که فصل صفر و فصل اول با این که دیالوگها قابل باور و جذاب هستن یه سری ابهامات داره که خواننده ها اغلب بهم گفتن ما اولش کشش چندانی نداشتیم ولی به مرور خوشمون اومد. وقتی رمان رو مینوشتم این باور رو داشتم که این ابهامات ایرادی نداره و در طول داستان رفع میشه. و خب موثر هم بود.
اما حالا از شما میخوام بپرسم که چی کار کنم که این دو فصل هم مثل باقی فصلها جذاب بشه. میپرسم چون خودم معتقدم این ابهامات لازمه ژانر معمایی رمانمه. هرچند دوستان و خوانندهها گفتن جای پیشرفت داره.
~الهی به امید تو~
![]()
نام رمان: درحصار یک رویا
ژانر: معمایی، علمیتخیلی
نویسنده: ملیحه حمیدی
ناظر اثر: @دلارامـــ!
خلاصه داستان:
زیر گنبدی آهنین که چون سپری، آسمان را بلعیده، نوجوانی سرکش با چشمانی شعلهور از اشتیاق و قلبی لبریز از عصیان، رویایی در سر میپروراند: رویای آزادی! اما رازی سر به مُهر، او را به دوراهی سرنوشت میکشاند: ماندن در پناه گنبد یا جنگیدن برای حقیقتی رهاییبخش...
مقدمه:
آزادی راستین، آن دُر نایاب، نه در حصار یک رویا، که با عبور از آن شکل...
- malihe
- انجمن رمان نویسی انجمن کافه نويسندگان تالار رمان تایپ آنلاین رمان در حصار یک رویا رمان فانتزی ملیحه حمیدی
- پاسخها: 108
- تالار: رمانهای درحال تایپ
خیلی ممنونم از وقتی گذاشتی عزیزم.عزیزم من تا فصل دو خوندم و به نظرم میتونی توی همون فصل صفر همون اول که با آیریس شروع کردی توی یک سری مونولوگ ها یه سری موقعیت ها درمورد اینکه زمین چجوری شده وچه موجوداتی اومدن و یه سری کلیات دادی و به نظرم میتونی برای توضیح یکم بیشتر که چه بلایی سر زمین و ادمها اومده میتونی توی دیالوگهای آیریس بنویسی یا مثلا اینکه آیریس دفترچه خاطراتی داره که تمام خاطراتش رو مینویسه حالا میره سراغ دفتر خاطراتش و نوشتههای قدیمیاش رو میخونه مثلا به صورتی باشه که آیریس از جایی که یادش میومده خاطراتش حالا سه سالگی بوده و هرچی رو وقتی بزرگتر شده تصمیم گرفته که توی دفترچه خاطراتش بنویسه حالا توی همین فصلهای اول میتونی یه بک بزنی به دفترچه خاطراتش و یکم از خاطراتش رو به عنوان همون راوی بگی یا این دفترچه خاطرات میتونه برای پدر آیریس یا مادرش باشه که از اولین روزهای تغییر زمین و ادمها و اتفاقاتی که افتاده رو نوشته.
و اینکه توی فصل دوم که الیاس بیهوش میشه و توی آزمایشگاه و اینا هست به نظرم یکم همه چیز سریع شروع شد و یک دفعه سه چهار تا شخصیت جدید وارد داستان میشن و الیاس تمام این مدت انگار اونقدری که باید از موقعیتی که توش هست وحشت زده یا متعجب نیست یعنی به نظرم اونجاها رم یه تغییر کوچیک بدی باورپذیریش بیشتر میشه
امیدوارم کمکی کرده باشم بازم اگر فکر میکنی به ایده بهتر نیاز داری بگوخیلی ممنونم از وقتی گذاشتی عزیزم.
راستش ایده دفترچه قبلا اجرا شده. دارم فکر میکنم رو همون مانور بدم درکل همین که برام واضح شد که کجا لنگ میزنم خیلی کمک کننده بود برام.امیدوارم کمکی کرده باشم بازم اگر فکر میکنی به ایده بهتر نیاز داری بگو