عنوان: دیوان خاموش
شاعر: دیوانِ خاموش
ژانر: عاشقانه
قالب: غزل
عصاره:
به لبخندت، ای مهِ جان، جهان روشن شد،
که دلِ خستهی من از غم، سبز و روشن شد.
چو گلِ بهاری شکفت در روزگارانم،
که هر نگاهت ز شادی و نور، روشن شد.
لبخندت نسیمِ صبحِ دلِ خسته بود،
که دلم ز یادِ تو، هر دم روشن شد.
به هر لحظه، به هر نفس، تو در خیال منی،
که عشقِ من در سایهی تو، روشن شد.
شاعر: دیوانِ خاموش
ژانر: عاشقانه
قالب: غزل
عصاره:
به لبخندت، ای مهِ جان، جهان روشن شد،
که دلِ خستهی من از غم، سبز و روشن شد.
چو گلِ بهاری شکفت در روزگارانم،
که هر نگاهت ز شادی و نور، روشن شد.
لبخندت نسیمِ صبحِ دلِ خسته بود،
که دلم ز یادِ تو، هر دم روشن شد.
به هر لحظه، به هر نفس، تو در خیال منی،
که عشقِ من در سایهی تو، روشن شد.