لیلا مرادی نویسنده افتخاری نویسنده افتخاری خانم نمونه نوشتهها نوشتهها 346 پسندها پسندها 3,304 امتیازها امتیازها 238 سکه 2,629 دیروز ساعت 16:03 #11 از این میسوزم که چرا خدا مجازات گناههای من را با گرفتن جان تو گرفت.
malihe مدیر رسمی تالار رمان پرسنل مدیریت مدیر رسـمی تالار ناظر ارشد آثار نویسنده رسمی رمان نویسنده رسمی فعال مدیر رسمی با پشتکار عالی خلاقیت محبوب بررسی مدیریتی از تالار خانم نمونه نوشتهها نوشتهها 1,561 پسندها پسندها 13,307 امتیازها امتیازها 598 سکه 8,660 دیروز ساعت 17:13 #12 پدرم دختردار شد تا چون ابراهیم برای اسماعیلاش ذبح کند.
سونی مدیر آزعلوموفناوری+آز رادیو+شایعهنویس+آز تدوینگر پرسنل مدیریت مدیر آزمایـشی تالار ناظر اثـر ژورنالیست رمانخـور گوینده تیمسوشالمدیا مقامدار آزمایشی نویسنده نوقلـم خانم نمونه پشتکار خیلی خوب محبوب پشتکار خوب رتبه دوم مسابقات نوشتهها نوشتهها 2,618 پسندها پسندها 18,428 امتیازها امتیازها 678 سکه 5,862 دیروز ساعت 21:15 #13 تابِ خالی هنوز میجنبَد.
سونی مدیر آزعلوموفناوری+آز رادیو+شایعهنویس+آز تدوینگر پرسنل مدیریت مدیر آزمایـشی تالار ناظر اثـر ژورنالیست رمانخـور گوینده تیمسوشالمدیا مقامدار آزمایشی نویسنده نوقلـم خانم نمونه پشتکار خیلی خوب محبوب پشتکار خوب رتبه دوم مسابقات نوشتهها نوشتهها 2,618 پسندها پسندها 18,428 امتیازها امتیازها 678 سکه 5,862 دیروز ساعت 21:17 #14 دلش جواب برمیگردم را باور کرد، پاهایش نه...
S. Ghazal کاربر انجمن کاربر انجمن نوشتهها نوشتهها 67 پسندها پسندها 881 امتیازها امتیازها 123 سکه 977 دیروز ساعت 21:46 #15 فراموش کردن بدترین خاطرات، نعمت بزرگی است که نصیب ما نمیشود!
هویار ژورنالیست ژورنالیست خلاقیت خانم نمونه محبوب نوشتهها نوشتهها 1,323 پسندها پسندها 7,503 امتیازها امتیازها 388 سکه 210 دیروز ساعت 21:50 #16 تپانچه هم باور نکرد من چه کردم.
ZeinabHdm طراح وبتون منتقد طـراح تیمتعیینسطح گوینده نویسنده افتخاری نویسنده رسمی رمان داوری برتر فصل خانم نمونه نوشتهها نوشتهها 350 پسندها پسندها 2,615 امتیازها امتیازها 183 سکه 1,752 دیروز ساعت 23:54 #17 روی پارچه را کنار زد؛ از تن تنومند فرزندش تنها یک پلاک مانده بود.
ZeinabHdm طراح وبتون منتقد طـراح تیمتعیینسطح گوینده نویسنده افتخاری نویسنده رسمی رمان داوری برتر فصل خانم نمونه نوشتهها نوشتهها 350 پسندها پسندها 2,615 امتیازها امتیازها 183 سکه 1,752 دیروز ساعت 23:56 #18 با دستانی لرزان روی شیشه یخ زده نوشت: قراز به رفتن نبود اما من طاقت ماندن نداشتم.
ZeinabHdm طراح وبتون منتقد طـراح تیمتعیینسطح گوینده نویسنده افتخاری نویسنده رسمی رمان داوری برتر فصل خانم نمونه نوشتهها نوشتهها 350 پسندها پسندها 2,615 امتیازها امتیازها 183 سکه 1,752 دیروز ساعت 23:58 #19 نگاه اشکبارش را به سنگ مقابل دوخت؛ رویش نوشته بود: آمدم، تنهایی نصیبم شد و در نهایت رفتم.