همگانی دکتر هلاکویی

ما جوری به هم گره خورده‌ایم که انگار
دردِ تو دردِ من است.
ما قرار است برای هم دوا و دکتر باشیم
ولی دوا و دکترِ درست.
همدردی هیچ مشکل و مسئله‌ای را حل نمی‌کند.
نگاه کنید به این کشورهای عقب افتاده
هر کسی یک غصه و قصه‌ای دارد
همه می‌روند و می‌نشینند پای دردِ دل‌هایش
ولی در این جوامعِ به اصطلاح ماتریالیسم
مردم همدردی ندارند بلکه
مردم دردِ هم را دوا می‌کنند.
آمارها نشان میدهد
روزانه بیش از 2000 نفر با سیستم 911 (nine_one_one)
از مرگِ حتمی و قطعی نجات پیدا می‌کنند.
اما آدم‌هایی که پشت این دستگاه نشسته‌اند
آدم‌هایی نیستند که در حالِ محبت کردن
یا آزارِ خودشان باشند.
همین‌قدر که متوجه می‌شوند کسی در معرض خطر یا اشکالی قرار دارد
دو سه تا شاسی را فشار می‌دهند
پلیس از یک طرف و آمبولانس یا ماشین آتش نشانی
از طرف دیگر راه می‌افتند
و آدم‌ها را از مرگ حتمی نجات می‌دهند.
و این کار را در کمالِ بی‌حسی و بی‌احساسی انجام می‌دهد
مثلا بچه شما در خطر است
و شما به هم ریخته‌اید
حتی ممکن است شخصی که پشت این سیستم قرار دارد
در حالِ خوردنِ آدامس هم باشد
اما اوست که به شما کمک میکند.
همسایه‌ای که در آن حال شما را می‌بیند
غش می‌کند و شما را رها نمی‌کند و برایتان آب می‌آورد و...
که سلامتِ بچه شما را به شما نمی‌دهد.
به همین جهت است که
ما از جامعه‌ای می‌آییم که
مهر طلبی و وابستگی
دمار از روزگارمان درآورده است.
 
🌍 ما، ملت شریف و نجیب ایران
دو تا گرفتاری و بدبختی داریم
یکی اینکه
ما مهرطلبیم
ما باید به همه ثابت کنیم که
من خوبم و لطفا من را دوست داشته باشید.
این میلِ من که باید به همه ثابت کنم
خوبم و من را دوست داشته باشید
به خاطرِ احساسِ بدی است که راجع به خودم دارم و
وحشتی که از دیگران دارم.
و این به هیچ عنوان
نشانه دوست داشتنِ مردم نیست.
من چرا باید علاقمند باشم
راجع به زندگیِ کسی بدانم
که با گفتن به من
هم خودش، همسرش و زندگی‌شان آسیب می‌بینند.
فقط برای اینکه به آن آدم نشان دهم
من کنارِ تو ایستاده‌ام
حتی به خاطر تو گریه میکنم
و شب خوابم نمی‌برد.
اگر کسی آمد
و خواست درباره زندگی خصوصی‌اش با ما حرف بزند
اگر ما مهربان باشیم
و اگر آدمِ خوبی باشیم به او می‌گوییم
از متخصص کمک بگیرد
و هرگز حاضر نمی‌شویم با او حرف بزنیم.
ولی اگر آدمِ خوب و مهربانی نباشیم
و از آدم‌ها و قضاوت و نظرِ آنها وحشت داشته باشیم
حرفِ ما این خواهد بود
که هر چه میخواهی بگو.
 
(روزی که گفتید من خوبم، می‌پذیرید که دیگران هم خوبند یعنی من خوبم، تو هم خوبی. پس منِ خوب، توی خوب، رابطه‌ی خوب، نتیجه‌اش هم خوب می‌باشد.)
 
✅ کودکان نادان، ناتوان و نیازمند به دنیا می‌آیند، نه مجرم، بد و خطاکار.⚠️
به آنها دانایی، توانایی و امنیت ببخشید. تنبیه، تحقیر و تهدید از آنها انسانی مضطرب و افسرده و عصبانی خواهد ساخت .
مثل آموزگاری نمونه با صبر و تکرار، زندگی کردن را به آنها بیاموزید.
مانند فرماندهی مستبد نباشید که تنها بر سر زیردستانش داد می‌زند و انتظار دارد همه مطابق میل او رفتار کنند.
 
پدری و مادری یعنی🔹"آموختن"🔹کار خوب.
نه بازداشتن بچه از کار بد و نه فشار و فرماندهی برای انجام کارها.
🔺ترس🔺تنبیه🔺کنترل، کاملن دورانش به سر آمده و جاشو به 🌱پرورش🌱تعلیم🌱تربیت داده.
 
🌍 من با این موضوع اصلا موافق نیستم که
آدم فکر کند
دنیای امروز، دنیای تکنولوژی
آدم‌ها را از هم دور کرده.
ما امروز بیش از همیشه
از خودمان و همدیگر خبر داریم.
در گذشته با چهار نفر در ارتباط بودیم
و حرف‌های تکراری را تمامِ عمر می‌شنیدیم.
اما امروز با چهارصد نفر در ارتباطیم
و خیلی چیزها راجع به همدیگر می‌دانیم.
بازی و سیاه بازی هم نداریم
و موضوع‌هایی را هم می‌دانیم که مهم هستند.
برای من چه اهمیتی دارد که
خاله من آش خورد یا لباسِ آبی‌اش را پوشید
یا صبح که بلند شد اسهال داشت.
اینها چه موضوعاتی بودند که
این‌قدر فکر می‌کنیم
واااااااااااااای چقدر خوب بود
که همه از حالِ هم خبر داشتند.
انسان با دانستنِ این موضوعات
چه رشدی میکند.
ما از تمامِ مزایایِ رادیو و تلویزیون و رسانه و...
استفاده میکنیم
اما به جنگِ تکنولوژی میرویم.
اما همین تکنولوژی است که
من در آمریکا نشسته‌ام
و می‌توانم عزیزانم را در ایران نه تنها بشنوم بلکه ببینم.
این تکنولوژی است که اجازه میدهد
آدمها دقیقا بدانند
الان در زندگیِ دختر یا پسرشان چه خبر است و...
اینها را نمیشود رد و نفی کرد.
و دلمان خوش باشد که
سرِ یک چشمه نشسته‌ایم
و در جریانِ تمامِ گزارشاتی که هیچ ارزشی ندارد
قرار داریم
و در نتیجه فقط به تکرار می‌پردازیم.
با مهرطلبی و وابستگی
ما متعلق به پانصد سالِ قبل هستیم
و این گرفتاریِ ماست.
وابستگی و مهرطلبی
من را به آدمی تبدیل میکند که
مانندِ چشم زندگی میکنم
مواظبِ همه هستم غیر از خودم.
 
 
 
ما نمی‌توانیم حوادث و اتفاقات گذشته، ازدواج قبلی، روابط قبلی، دوستی‌ها و عشق و عاشقی‌ها را همین طوری به بهانه‌های بیمارگونه‌ای با خودمان برداریم و این طرف و آن طرف ببریم. این روابط باید تمام شود. این جسدها هم باید خاک شوند.
این همان چیزی است که من در کلاس عشق و ازدواج به دوستان توصیه می‌کنم که مبادا عکس‌های گذشته را نگه دارید، یادگاری‌ها را نگه دارید. این پرت و پلا که این خاطرات من است، این گذشته من است، نشانه‌ی گرفتاری و بیماری است همین خاطرات را در مغزتان دارید بس است! دیگر چرا این طرف و آن طرف می‌برید؟!
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: NAHIT
عقب
بالا پایین