نمی‌دانستم اگر انسان راز بی‌ مرگی را دریابد، چه انگیزه‌ی دیگری برای زندگی خواهد داشت. برای بی مرگان دلم لرزید.من تنها در این سالیان کوتاه زندگی‌ام تنها بودم، آنان برای همه‌ی تاریخ! «او» هرگز اندیشه‌ی فرمانروایی نداشت. نمی‌خواست محور تکامل انسان باشد. آن مرگ که بشر را چنین آشفته کرده بود، تنها یک کلام بود، نه مرگی که من هر دم کنارم می‌دیدم و چه سرزمینی است اندیشه‌ی آدمی؛ خودش می‌سازد، از ساخته‌اش می‌هراسد، و خودش در برابرش سلاح می‌گیرد. شاید اگر چنین نبود، آدمی آدمی نبود.

اندوه ماه | آرش حجازی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من دیروز های خود را از دست می دهم. من دیروز و دیروزهای دیگر را به خاطر نمی آورم.‌ من برای این که کدام دیروزها را به خاطر بسپارم و کدام را از حافظه ام حذف کنم هیچ اختیاری ندارم. با این بیماری نمی توان معامله کرد. نمی توانم بگویم اسامی روسای جمهوری آمریکا را از حافظه ام بگیر و اجازه بده اسم فرزندانم را به خاطر داشته باشم. نمی توانم بگویم اسامی مراکز ایالت ها را از من بگیر و اجازه بده خاطره هایم را از همسرم داشته باشم.
خیلی وقت ها از فردا وحشت دارم. نکند فردا بیدار شوم و ندانم همسرم کیست؟ نکند فردا بیدار شوم و ندانم کجا هستم؟ نکند فردا بیدار شوم، خودم را در آینه نگاه کنم و ندانم کسی که در آن می بینم کیست؟


هنوز آلیس | لیزا جنووا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Sad
واکنش‌ها[ی پسندها]: یمنا
باج گیری عاطفی شکل بسیار موثری از استعمار هست که در آن نزدیکان ما به طور مستقیم و غیر مستقیم ما را تهدید می کنند که اگر کاری را مطابق میل آن ها انجام ندهیم، تنبیه میشویم. در قلب همه ی باج گیری ها یک تهدید اصلی وجود دارد که می تواند به شکل های مختلف ابراز شود: "اگر آن طور که من میخواهم رفتار نکنی، رنج خواهی برد." باج گیر جنایت کار می تواند شما را تهدید کند که با افشای وقایع گذشته تان، آبرویتان را به خطر می اندازد و یا از شما باج می خواهد تا حرفی نزد و رازتان را پنهان کند.

اما هدف باج گیران عاطفی دقیق تر است. آن ها می دانند که رابطه ی ما با آن ها برایمان تا چه اندازه اهمیت دارد. می دانند که در این زمینه بسیار لطمه پذیریم. آن ها اغلب عمیق ترین اسرار ما را می دانند و هر چقدر هم که به ما علاقه مند باشند، هر زمان که ترس دور از دسترس بودن خواسته هایشان گریبان گیرشان می شود، از این اسرار به شکل تهدیدی استفاده می کنند تا آنچه را می خواهند به دست آورند: "فرمانبرداری ما را."

باج گیری عاطفی | سوزان فوروارد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: یمنا
"زنی که واقعاً عاشق باشد فراموشی در ذاتش نیست"‌ کاپیتان هارویل لبخند زد و گفت: "در مورد هم‌جنس‌های‌تان چنین ادعایی می‌کنید؟" و آن هم با لبخند جواب داد: "بله، مسلماً ما زن‌ها به آن سرعتی که شما مرد‌ها فراموش‌مان می‌کنید شما را فراموش نمی‌کنیم. شاید بیشتر به قضا و قدر مربوط بشود تا فضیلت و شایستگی. دست خودمان نیست. توی خانه هستیم، آرام و بی‌سر‌و‌صدا، محدود، و احساسات به ما هجوم می‌آورد. شما‌ها مجبورید کار و تقلا بکنید. همیشه شغلی دارید، تفریحات و مشغله‌هایی دارید، کار و بار دارید، و همین‌ها شما‌ها را زود به امور روزمره بر‌می‌گرداند. کار و مشغله و تغییر و تحول خیلی زود خاطرات را کمرنگ می‌کند."

ترغیب | جین آستین
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها]: یمنا
در واقع اغلب، زمانی که عشقی را آغاز می‌کنیم، تجربه و عقلمان به ما می‌گویند که روزی به دلداری که امروز فقط به اندیشه او زنده‌ایم‌‌ همان اندازه بی‌اعتنا می‌شویم که امروزه به هر زنی جز او هستیم. روزی نامش را می‌شنویم و دیگر دچار هیچ لذت دردآلودی نمی‌شویم، خطش را می‌خوانیم و دیگر نمی‌لرزیم، در خیابان راهمان را کج نمی‌کنیم تا او را ببینیم، به او بر می‌خوریم و دست و پا گم نمی‌کنیم، به او دست می‌یابیم و از خود بی‌خود نمی‌شویم ... آنگاه این آگاهی بی‌تردیدِ آینده، برغم این حس بی‌اساس اما نیرومند که شاید او را همواره دوست داشته باشیم، ما را به گریه می‌اندازد!

خوشی ها و روزها | مارسل پروست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: یمنا
مردم ِ یک جامعه وقتی کتاب می‌خوانند، چهره‌ی آن جامعه را عوض می‌کنند، یعنی به جامعه‌شان چهره می‌دهند. یک جامعه‌ی بی‌چهره را می‌شود در میان ِ مردمی کشف کرد که در اتوبوس، در صف اتوبوس، و در اتاق‌های انتظار، و در انتظارهای بی‌اتاق منتظرند و به هم نگاه می‌کنند و از نگاه کردن به هم نه چیزی می‌گیرند و نه چیزی می‌دهند. جامعه‌ای که گروه ِ منتظرانش به هم نگاه می‌کنند جامعه‌ی بی‌چهره ایست.

از سکوی سرخ | یدالله رویایی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها]: یمنا
عموما دیده می شود انها که سنگِ عدالت اجتماعی را برسینه می زنند نمی دانند از چه دفاع می کنند. و آنها که آن را رد می کنند نمی دانند چه چیز را رد می کنند و آنهایی هم که می خواهند اصلاح کنند نمیدانند چه چیز را میخواهند اصلاح کنند. در نتیجه، در دنیای سوم، ما شاهد کارهای پرهزینه کارشناسی در حوزه حقوقی و پارلمانی هستیم که پس از تصویب یکسره به زباله دان می روند. و اگر هم تلاشی در اجرای آن بشود جز نکبت چیزی حاصل نمی شود.

جامعه شناسی نخبه کشی | علی رضاقلی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: یمنا
در دنیا هیچ چیز ناراحت کننده تر از نگران استطاعت مالی بودن نیست من از آن هایی که پول را حقیر می شمرند خیلی بدم می آید این ها یا ریاکارند یا احمق پول مثل حس ششم می ماند که اگر نباشد آن پنج حس دیگر هیچ سودی ندارند. این را هم می شنوی که می گویند فقر بهترین انگیزه ی هنرمند است،اینها نیش فقر را هرگز در جان و تن شان حس نکرده اند، اینها نمی دانند که فقر چه بر سر و روزگار آدم می آورد، تو را به ذلت و حقارتی بی پایان می اندازد. "بال تو را از جای می کند و روحت را مثل سرطان می خورد."

پایبندی های انسانی | سامرست موآم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: یمنا
من همیشه می‌کوشم مجلس تاریک دیگران را روشن کنم، جنگل را روشن کنم، اگرچه بعضی از جانوران مسخره‌ام می‌کنند و می‌گویند "با یک گل بهار نمی‌شود، تو بیهوده می‌کوشی با نور ناچیزت جنگل تاریک را روشن کنی." خرگوش گفت: این حرف مال قدیمی‌هاست. ما هم می‌گوییم "هر نوری هر چقدر هم ناچیز باشد، بالاخره روشنایی است."


اولدوز و عروسک سخنگو | صمد بهرنگی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: یمنا
مردان و زنان، در رحم مادر، شکل می‌گیرند و در آنجا، در دنیای خودشان، نسبت به همه چیز، بی‌تفاوت هستند، ولی به این دنیا که می‌آیند مجبورند مبارزه کنند. شاه باشی یا سرباز، مذهبی باشی یا قاتل، زن راهبه در روسیه باشی یا زن انگلیسی در بارداباس، یک چیز مسلم است که باید جنگید ولی با این حال، همه چیز، همیشگی نیست و روزی سرانجام می‌توان از همه گریخت. ولی هرگز کسی نمی‌تواند از خودش بگریزد.

آنا خوسیفا | ژوزه ساراماگو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: یمنا
عقب
بالا پایین