«اعودُ إليك
لا تفتح الباب
افتح يديك...»

به تو باز می‌گردم
در را باز نکن
آغوشت را بگشا...


جوزف حرب
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
«وليسَ لنا فِي الحنين يَد
‏وفي البُعد كان لنا ألف يَد!
‏سلامٌ عليك، افتقدتُك جدًا
‏وعليّ السلام فِيما افتقد...⁩»

ما در دلتنگی دسـتی نداشتیم
و در فاصله‌ای که داشتیم،
‏هزار دست داشتیم!
‏سلام بر تو که حقیقتا دلتنگِ تواَم
‏و‌ سلام بر من برای آن‌که دلتنگم...

محمود درويش
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عندما سُئل محمود درويش عن لون عينيها قال :

" لا أدري ؛ في كلّ مرّة أتأملُ عينيها أفقدُ الذّاكرة! ...



زمانى كه از محمود درویش درباره رنگ چشمش پرسیدن، گفت:

"من نمی دانم، هر بار که به چشمانش نگاه می کنم، حافظه ام را از دست می دهم!"....
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
أُریدک دائماً بِقُربی

إن وقع حُزن الأرض علی کَتفی أمیلُ إلیک..





می*خواهم همیشه کنارم باشی

تا اگر اندوه زمین

روی شانه*هایم افتاد





به سمت تو کج شوم...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ما هی أمنیتک؟ فظللتُ أفکر کیف یسأل المرءُ سؤالاً هو إجابته؟



پرسید که آرزوت چیه؟

با خودم فکر کردم چجور میشه یه آدم سوالی بپرسه که جواب سؤال خودش باشه؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اعودُ إليك
لا تفتح الباب
افتح يديك...



به تو باز می گردم
در را باز نکن
آغوشت را بگشا...



جوزف_حرب
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کُلُّ عَیبٍ أُحِبُّهُ فیکِ ، إلّا غیابکِ


همهی عیبهایت را دوست دارم ، جز نبودنت ..
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان


هوالمحبوب
با سلام

در این جستار دلنوشته های ادبی به زبان عربی و انگلیسی بهمراه ترجمه قرار میگیرد.


۹۹.۰۵.۱۳


:icon12:​
 
آخرین ویرایش:

+Un esprit ne peut être en bonne santé que s’il se nourrit de
l’héritage du passé . Pago ignasio taibo

اندیشه نمی تواند سالم باشدمگر اینکه از ثروت گذشتگان بهره مند گردد . پاکو ایگناسیو تایبو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
L’amour est comme le vent, on ne sait pas d’où il vient mais on le sent

عشق مانند باد است، نمی دانیم از کجا می‌آید اما احساسش می کنیم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین