شعر °اشعار تک بیتی°

خورشید روی او را نِسبت به ماه کردم
زین کار نامناسب شرمنده ام ز رویش
 
قصه می‌ بافد نگاهم با کلافی از خیال
می‌ خورد صدها گره با آرزوهای محال
 
چون کنم از تو فراموش؟ که روزی صد بار
جلوه حسن تو در پیش نظر می‌آید
 
هر کجا او می‌رود من می‌روم دنبال او
وه! چه خوش جا کرده است آن خال مشکین بر رخش
 
عقب
بالا پایین