کمر خم کرد هرکس برد بارِ عشق را بر دوش
"جوان" شد پیر، "گل" شد سربه زانو، "بید" شد مجنون...
"جوان" شد پیر، "گل" شد سربه زانو، "بید" شد مجنون...
شعر °اشعار تک بیتی°
- نویسنده موضوع سُرمه.
- تاریخ شروع
-
- برچسبها
- اشعار تک بیتی اشعار تک بیتی و خاص بیت های ناب
با رقیبان سخن از کشتن ما می‌گوید
کشتن آنست که با غیر سخن می‌گوید
کشتن آنست که با غیر سخن می‌گوید
گفتی مرا به عشق که باید ز جان گذشت
جانم توئی چگونه توانم از آن گذشت؟
جانم توئی چگونه توانم از آن گذشت؟
گفته بودند: بترسی به سرت می آید!
لطفا از من، تو کمی ترس به دل راه بده..
لطفا از من، تو کمی ترس به دل راه بده..
خوش آن زمان که برای گلایه وقت نبود
هزار شِکوه به یک بوسه مختصر می‌شد
هزار شِکوه به یک بوسه مختصر می‌شد
اگرچه عادتت نامهربانی بوده از اول
بیا و مهربانی کن همین یک بار را با من
بیا و مهربانی کن همین یک بار را با من
پاسبانِ حرمِ دل شده‌ام شب همه شب
تا در این پرده جز اندیشه‌ی او نگذارم
تا در این پرده جز اندیشه‌ی او نگذارم
خوش به حال بوته ی یاسی که در ایوان توست
می تواند هر زمان دلتنگ شد، بویت کند
می تواند هر زمان دلتنگ شد، بویت کند
روی زیبای تو را حاجتِ آرایش نیست
که خداداد ، خودت چهره ی تابان داری
که خداداد ، خودت چهره ی تابان داری
برای صیدِ شکاری که خود گرفتار است
قشونِ زلف رهایت سپاه خوبی نیست
قشونِ زلف رهایت سپاه خوبی نیست