شعر °اشعار تک بیتی°

گر برود جان ما در طلب وصـــــــل دوست

حیف نباشدکه دوست دوست‌تر ازجان ماست

سعدی
 
هر که در عشق سر از قله برآرد هنر است
همه تا دامنه‌ ی کوه، تحمل دارند..
 
به دامنت نرسد دستِ کس، که جلوه‌ی ناز
تو را به بامِ فلک برد و نردبان برداشت
 
هر کسی از عشق، با خود یادگاری می‌برد
یادگار من غمی در جان و زخمی بر تن است
 

درخت‌های تناور چنین نمی‌میرند
شرر بیاور و آتش به دشت و بیشه بزن

 
گفت: روزی برمی‌گردم، فراموشم مکن
گفتمش: در بی‌وفایی نیز کامل نیستی.
 
سبز می پوشی کویر لوت جنگل می شود
عاقبت جغرافیا را هم تو عاشق می کنی
 
عقب
بالا پایین