محفل ادبی [ حرف دل ]

هوا را میبینی...؟
تکلیفش با خودش معلوم نیست...
میبارد نمیبارد گرم است سرد است
طوفان میکند میسوزاند درست مثلِ "تو" یک ناپایداریه مطلق.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
او را راحت گذاشتم. نگفتم همه‌چیز درست می‌شود.
برای آرام کردنش تلاشی نکردم.
گاهی اوقات بهتر است همه چيز را آن‌طور كه هست
رها كرد ....
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
يك نفر بايد باشد
‎كه قبل از گنجشكهاى پشت پنجره ات
‎كه قبل از زنگ خوردن ساعت تنظيم شده ات
‎نگران چشمهايت باشد
‎كه خواب نمانند
‎كه صداى اول صبحت را
‎با دنيا عوض نكند!
‎يك نفر بايد باشد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
صبور
مانند درختی که در آتش میسوزد
و توان گریختن ندارد!

حیرت زده
مانند گوزنی که شاخ های بلندش
در شاخه گرفتارش کرده اند...!

این روزها این چُنینیم!

تو چگونه ایی؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نمیدانم چند ریشتر بود ....
ولی خوب دگرگونه مان کرد ....
مهم نیست چه خراب شد ...
مهم اینه که دوباره از نو شروع کردم
زندگی را ...
باورها را ....
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تنهایی

مثل زمین خوردن است

ابتدایش درد دارد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دردی مبهم

هی دور می زند قلبم را

و هر بار به تو ختم می شود


این درد

تا به گریه بدل نشود

چیزی عوض نمی شود

باید هر چه زودتر به گریه برسم

نمی شود خوبی کنی و کمی بدتر شوی!؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
می‌دانی!
عشق همین حوالی ماست.‌..
پشت لبخند های نمکینت
درمیان انگشتان بهم بافته شده‌مان
یا لابه‌لای شاخه گل سرخی که تقدیمم می‌کنی
عشق حوالی‌مان را دریاب...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بعضی آهنگ ها رو دوست داری مدام گوش بدی
آخر آهنگ که میشه، دوباره میزنی اولش
انگار حرف دلتو داره میزنه و دوست داری بارها و بارها بشنوی
مثله این تیکه از آهنگ حجت اشرف زاده از آهنگ دورت بگردم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
به قدرِ گذرِ ثانيه
تپشِ قلب
شادىِ انتخابات
زنگِ تفريحِ مدرسه
طعمِ شيرينِ لبخندِ بى مقدمه
تكرار شو ..
تكرار ..
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عقب
بالا پایین