محفل ادبی [ حال خود را به نثر بیان کنید ]

این روز‌ها خیلی شبیه خاورمیانه‌ایم؛
پرالتهاب، غمگین، تنها.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
‏اگه بخوام‌ بگم حال این روزا چجوریه، باید یه خواب بعد از ظهری رو یادتون بیارم که وقتی بیدار میشی غروب شده و همه چراغ‌ها خاموشه و کسی تو خونه نیست.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
‏هم هستی هم نیستی. این بی فکری و بی وزنیه تو خواب که چیزی از دورو وَرت نمیفهمی رو با هیچی تو دنیا عوض نمی‌کنم. ولی کاریش نمیشه کرد. باید بیدار شیم... وقتی چشامو باز می‌کنم، وقتی متوجه میشم هنوز زندم... دوباره تنهام.
-خوابم میاد/رضاعطاران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تعداد آدم هایی که من واقعاً دوست شان داشته باشم زیاد نیست،
تعداد کسانی که نظر خوبی درباره شان دارم از آن هم کمتر است
من هرچه بیشتر دنیا را می شناسم از آن ناراضی تر می شوم
هر روز که می گذرد بیشتر معتقد می شوم آدم ها، شخصیت ناپایداری دارند
و نمی شود روی ظواهر لیاقت یا فهم و شعورشان حساب کرد

. . . ​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
‏در من ابری‌ست
نه می‌بارد نه می‌رود
خفه می‌کند هوای خیال را
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نمیدانم، اما چه دَرهم پیچ و گره خورده است درونم، از بابتِ آنچه عقل نامیده میشود .

محمود دولت‌آبادی​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
غم انگیزترین قسمت مهربون بودن اونجاست که هیچکی قدر بودنت رو نمیدونه ولی تو باز هم با مهربونی میمونی ..
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مثلِ خیلی چیزهای شخصی ،
هَر کسی هم یک رنجِ شخصی دارد
که هیچ‌کس دیگری نمی‌تواند آن را بفهمد .

#آرام_روانشاد​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عزالدین می‌گفت گاهی انگار تویِ دلم کمانچه می‌زنند، ویولن سل . می‌گفت من موسیقی بَلد نیستم، اما قشنگ می‌زنند، تلخ می‌زنند . هَمان ..

[ حسین دریابندی ]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شما برای پاسخ‌دادن باید به انجمن ورود کنید.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 37)
عقب
بالا پایین