شعر اشعاری در مورد گل آفتابگردان

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان
جهان را به شاعران بسپارید

دیوارها فرو می ریزند و

مرزها رنگ می بازند

درختان به خیابان می آیند

در صف اتوبوس به شکوفه می نشینند

و پرندگان سوار می شوند و

به همه ی همشهریان

تخمه ی آفتابگردان تعارف می کنند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Keihan
گل آفتاب گردان رو به نور می چرخد و آدمی رو به خدا .

ما همه‌ آفتابگردانیم.

اگر آفتابگردان‌ به‌ خاک‌ خیره‌ شود و به‌ تیرگی،

دیگر آفتابگردان‌ نیست.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Keihan
یک نفر مقابل گل آفتابگردان نشسته و به آن خیره شده بود، من هم سعی کردم مانند او رفتار کنم

حیرت انگیز بود، احساس کردم همه جهان در گل آفتابگردان خلاصه شده

این حس من بود، مدیتیشن آفتابگردان! و نوعی حس اطمینان شگفت انگیز در من ایجاد شد

تو می توانی همه جهان را در یک گل ببینی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Keihan
بیا با هم حرف بزنیم

مثل خورشید با گل آفتاب گردان

تو بگویی و

من دورت بگردم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Keihan
به آن چشم های درشت جان داری که همیشه،

تا زنده ام،

الهام بخش شعر و زندگی من خواهند بود.

بگو که من آن ها را شاد و جرقه افکن می خواسته ام.

به آن ها بگو که چه قدر دوست شان دارم،

بگو که آن ها آفتابند و من آفتابگردان،

و هنگامی که از من غایبند،

چه طور سرگشته و بی چاره و پریشان می شوم. ….
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Keihan
تو می توانی

از پله ها بالا بروی

گل های آفتابگردان را

تماشا کنی،

برای پرنده ها نان خشک بریزی

اما نمی توانی

رویای زنی که با درخت آواز خوانده،

با پرنده ریشه زده،

و در دریا غرق شده را پس بگیری
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Keihan
فکر نکنی که خورشیدی، نه عزیزم!

خورشید نیستی چون خورشید شب ها نیست

و گل های آفتابگردان را به حال خود می گذارد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Keihan
پرگار می شوم دور عاشقانه هایت

که خورشید بودن آنقدر به تو می آید

که تمام قارّه ها را در مغربت بخوابانی

و هر صبح از شرق آغوشم طلوع کنی

آنقدر که آفتابگردان ها به اتاقم حسادت کنند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Keihan
توفان هایی سر چهار راه ها ایستاده اند و

انتظار مرا می کشند

و من به زورق نامت محتاجم

آفتاب را به سمت خانه ی تو گیج کرده ام

گل آفتابگردان وان گوگ

حضور تو چون شمعی ته دره کافی است

که مثل پلنگی به دامن زندگی درافتم

قرص ماه حل شده در آسمان
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Keihan
عجیب نیست به سمت تو مایلم هر دم
که نام دیگر من آفتابگردان است
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین