شعر [ غمگسار ]

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
زندگی شد
منو یک سلسه ناکامی ها...

?شهریار
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دیدی آن را که تو خواندی به جهان یار ترین ؟
سینه را ساختی از عشقش سرشارترین
آنکه می گفت ؛
منم بهر تو غمخوارترین !
چه دل آزارترین شد چه دل آزارترین ؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دلت
جای ِ
دگر
بود
و
غمت
کُنجِ
دلِ
ما


#معصومه_صابر
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شاید بتوان راه بیانش را بست
یا اینکه رگ خون روانش را بست
زخمی که روایت گر دردی باشد
با چسب نمی‌توان دهانش را بست

| جلیل صفربیگی |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Neko
به دیگران سپر انداختن بود کارت
رسد چو نوبت ما تیر در کمان داری.‌..

| صائب تبریزی |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Neko
دل را به کفِ هرکه نهم باز پسم داد
کس تاب نگهداری دیوانه ندارد...?
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Sad
واکنش‌ها[ی پسندها]: Neko
- اگر خوابَم
اگر بیدار
اگر مَستم
اگر هوشیار،
مرا یارایِ بودن نیست .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ای عشق، پناهگاه پنداشتمت
ای چاهِ نهفته، راه پنداشتمت
ای چشمِ سیاه، آه، ای چشمِ سیاه
آتش بودی، نگاه پنداشتمت ..

#فریدون_مشیری
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
می روم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه ی خویش
به خدا می برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه ی خویش
می برم تا که در آن نقطه ی دور
شستشویش دهم از رنگ گناه
شستشویش دهم از لکه ی عشق
زین همه خواهش بیجا و تباه
می برم تا ز تو دورش سازم
ز تو ای جلوه ی امید محال
می برم زنده بگورش سازم
تا از این پس نکند یاد وصال
ناله می لرزد..می رقصد اشک
آه بگذار که بگریزم من
از تو ای چشمه ی جوشان گناه
شاید آن به که بپرهیزم من
بخدا غنچه ی شادی بودم
دست عشق آمد و از شاخم چید
شعله ی آه شدم صد افسوس
که لبم باز بر آن ل*ب نرسید
عاقبت بند سفر پایم بست
می روم خنده به ل*ب خونین دل
می روم از دل من دست بدار
ای امید عبث بی حاصل

_فروغ ♡
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
و به خویشتن،
در آینه‌ها می‌نگرم:
آیا من اویم؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین