مهم| درست نویسی

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
اسلحه

این کلمه جمع است و مفرد آن سِلاح است.
در فارسی، در دوره متأخر، این کلمه را مانند بسیاری دیگر از جمعهای مکسر عربی، مفرد یا اسم جمع تلقی کرده و گاهی آن‌را به "ها" جمع بسته‌اند.
چون اسلحه‌ها امروزه کم و بیش در تداول به‌کار می‌رود نمی‌توان آن‌را مردود دانست. با این همه بهتر است که به‌جای آن سلاحها گفته شود.


اَسناد / اِسناد

این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد.
اَسناد، به فتح اول، جمعِ سَنَد است و اِسناد، به کسر اول، به‌معنای "نسبت دادن" و ترکیب فعلی آن، در فارسی نوشتاری، اِسناد دادن است.
در فارسی عامیانه اِسناد بستن به‌معنای "متهم کردن" و "بهتان زدن" به‌کار می‌رود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Hosein
اَشعار / اِشعار
این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد.
اَشعار، به فتح اول، جمع شعر است و اِشعار، به کسر اول، به معنای "اطلاع دادن" است و ترکیب فعلی آن در فارسی اِشعار داشتن است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Hosein
اسیر / اثیر / عصیر
این سه کلمه در تلفط یکسان ولی در معنی متفاوت‌اند.
اسیر یعنی "کسی که در جنگ به دست طرف متخاصم گرفتار شود" و توسعاً یعنی "گرفتار، دربند، پابند":
گدای کوی تو از هشت خلد مستغنی است
اسیر عشق تو از هر دو عالم آزاد است
« حافظ »
اثیر، در معتقدات قدما، "طبقه ای از آسمان در بالای جوّ زمین، متشکل از عنصری رقیق و بی‌وزن و آتشگون" است:
کس نداند پیش ایوان تو کیوان را بلند
کس نخواند پیش فرمان تو گردون را اثیر
« عثمان مختاری »
عصیر عبارت است از "عصاره، شیره هر چیز" و اصطلاحاً به "شیره انگور" یعنی "**" اطلاق می‌شود:
"چون مهرگان درآمد و عصیر در رسید... انصاف از نعیم جوانی بسندند و داد از عنفوان شباب بدادند"
« چهارمقاله، ۶۰ »
دوستان وقت عصیر است و کباب
راه را گرد نشاند است سحاب
نیم جوشیده عصیر از سر خم
در کشیدن، که چنین است صواب
« منوچهری »
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Hosein
اَشِعّه


این کلمه جمع است و مفرد آن شعاع به معنای "پرتو" است.
بنابر این اشعه‌ها صحیح نیست و به‌جای آن باید گفت: اشعه یا شعاع‌ها یا پرتوها


اَعلام / اِعلام

این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد.
اَعلام (جمع عَلَم) به‌چند معنی است: یکی به‌معنای "بزرگان، برجستگان، مشاهیر" و دیگر به‌معنای "اسمهای خاص" و سوم به‌معنای "پرچمها" (←اَلَم / عَلَم). اما اِعلام مصدر است به‌معنای "آگاه کردن، خبر دادن" (←اِعلام / اِعلان)
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Hosein
اِعلام / اِعلان
این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد.
اِعلام، به کسر اول. به‌معنای "آگاه کردن" و "خبر دادن" است و با فعل کردن و دادن به‌کار می‌رود:
«یکی از متعلّقان... ملک را اِعلام کرد که فلان را که حبس فرموده‌ای با ملوک نواحی مراسله دارد» (گلستان سعدی، ۷۷): «نجاشی به سوی پیغمبر کس فرستاد و او را از اسلام خویش اعلام داد» (تاریخنامه طبری، ۵۷).
اما اِعلان، به کسر اول، به‌معنای "علنی کردن، آشکار ساختن، فاش کردن" است و با فعل کردن به‌کار می‌رود.
اعلام جنگ و اعلان جنگ هر دو صحیح است جز اینکه نخستین به‌معنای "اطلاع دادنِ حالت جنگ" است و دومین به‌معنای "آشکار کردن حالت جنگ".
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Hosein
اَعمال / اِعمال


این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد.
اَعمال، به فتح اول و سکون دوم، جمع عمل و به‌معنای "کارها، کردارها"ست:
«چهل هزار دینار با ایشان آورده بود که به مکّه به‌کار برد به اَعمال خیر» (تاریخنامه طبری ۱۰۱۹۰)
اما اِعمال، به کسر اول و سکون دوم، مصدر است به‌معنای "کار بستن، به‌کار بردن" و غالباً به‌معنای "تحمیل کردن" به‌کار می‌رود، مانند "اِعمال زور"، "اِعمال خشونت"، "اِعمال قدرت".
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Hosein
اِفراط / تَفریط

در گفتار و نوشتار غالباً ترکیب افراط و تفریط را به‌عنوان مترادف به‌کار می‌برند و حال آنکه این دو کلمه متضادند و نه مترادف.
اِفراط زیاده روی کردن در کاری است و تفریط، بر عکس، کوتاهی کردن در کار است.
مثلا اگر کسی بیش از اشتهایش غذا بخورد باید گفت:
«در خوردن افراط می‌کند».
ولی اگر کمتر از نیاز تنش بخورد باید گفت:
«در خوردن تفریط‌ می‌کند».
این دو کلمه در متون کهن نیز به همین معانی به‌کار رفته است:
«اندر شهوت نیز افراط هست و تفریط و میانه. افراط آن بُوَد که... همگی خویش بدان دهد... و تفریط آن بُوَد که شهوت بکلی بشود (=از میان برود) و این نقصان بُوَد. و اعتدال آن بُوَد که شهوت بُوَد و زیر دست بُوَد»
(کیمیای سعادت، ج۲، ص۵۵).
اصطلاح متداولِ «از افراط به تفریط افتادن (یا غلطیدن)» این دو معنی را به‌خوبی نشان می‌دهد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Hosein
افزودن

این فعل هم به‌صورت متعدّی به‌کار می‌رود و هم به‌صورت لازم یا، به‌بیان دیگر، هم به‌معنای «اضافه کردن» است و هم به‌معنای «اضافه شدن».
در مثال زیر، وجه نخست منظور است:
«حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را به بیهوشی رهنمون باشد، بلکه چیزی باید طلبید که خرد و هوش را بیفراید» (سفرنامه ناصر خسرو، ۵).
در این معنی، متمم افزودن با حرف اضافه «بر» به‌کار می‌رود:
بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس
حد همین است سخندانی و زییایی را
« سعدی، غزلیات »
در مثالهای زیر، افزودن به‌صورت لازم و به‌معنای «اضافه شدن» است:
«مال را چون برداری کم آید، و عِلم را چون به شرح در آیی بیفزاید، که از چشمه خاطر هرچند بیشتر خرج کنی بیشتر برآید» (داستانهای بیدپای، ۵۰)
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راهِ بی‌نهایت
« حافظ »
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اِلغا / اِلقا

این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد.
اِلغا با حرف «غ» به‌معنای «لغو کردن، باطل کردن» است:
«الغای بردگی»، «الغای مجازات اعدام»، «الغای حکومت نظامی».
اما اِلقا با حرف «ق» به‌معنای «تلقین کردن، آموختن، در ذهن کسی وارد کردن» است و بیشتر در ترکیب «القای شبهه» یعنی «ایجاد شک در ذهن کسی» به‌کار می‌رود.
اصطلاح اخیر را گاهی به‌صورت «الغای شبهه» می‌نویسند که درست بر ‌معنای متضاد آن دلالت میکند!



اَقشار


این کلمه که در سالهای اخیر به‌عنوان جمع قِشر رایج شده در عربی به‌کار نمی‌رود و استعمال آن غلط است (جمع قشر در عربی قُشور است که در فارسی مستعمل نیست). به‌جای آن می‌توان گفت: قشرها.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اَقَلّاً

کلمه اَقَلّ در عربی غیر منصرف است و تنوین نمی‌گیرد.
بنابراین ساخت کلمه اقلاً برخلاف قاعده است، اما این کلمه در فارسی، چه‌ در نوشتار و چه در گفتار، کاملاً رایج شده است و دیگر نمی‌توان آن را غلط دانست.
با این همه، به‌جای آن می‌توان گفت: لااقل یا دست کم.


اِقدام / اَقدام

این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد.
اِقدام، به کسر اول و سکون دوم، مصدر و به‌معنای «قدم پیش گذاشتن برای انجام دادن کاری» است:
«عالمی که به منطق شیرین و مایه بلاغت و قوت فصاحت هر جا که رود به خدمتش اِقدام نمایند و اکرام کنند...»
(گلستان سعدی، ۱۲۰)
اما اَقدام، به فتح اول و سکون دوم، جمع قَدَم و به‌معنای «گامها» است:
گر دهد دستم کشم در دیده همچون تو تیا
خاک راهی کان مشرف گردد از اَقدام دوست
( حافظ )
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین