HADIS.HPF
مدیر تالار ترجمه و رمان
پرسنل مدیریت
مدیر رسـمی تالار
ناظر ارشد آثار
مترجم
رمانخـور
نویسنده رسمی رمان
#معما
زنی در اتاقش در هتل نشسته بود که صدای در زدن آمد.
وقتی در را باز کرد مردی را دید که نمیشناخت.
مرد ناگهان گفت:
ببخشید فکر کردم اتاق من اینجاست. و به سمت آسانسور رفت.
زن بلافاصله با نگهبانی هتل تماس گرفت.
چراا؟؟؟
زنی در اتاقش در هتل نشسته بود که صدای در زدن آمد.
وقتی در را باز کرد مردی را دید که نمیشناخت.
مرد ناگهان گفت:
ببخشید فکر کردم اتاق من اینجاست. و به سمت آسانسور رفت.
زن بلافاصله با نگهبانی هتل تماس گرفت.
چراا؟؟؟
آخرین ویرایش توسط مدیر: