-
-
Leila Moradii به موضوع نظارت همراه رمان زخمه‌ی خلقان | ناظر: Azaliya پاسخ داده‌است.سلام گلی ۴ پارت ارسال شد https://forum.cafewriters.xyz/threads/39670/post-354123 -
Leila Moradii به موضوع درحال پیشرفت [رمان زخمه‌ی خُلقان] اثر «لیلا مرادی کاربر انجمن کافه نویسندگان» پاسخ داده‌است.زن بیچاره، همان جا بین میزها خشکش زد. - خدا مرگم بده! ندو با اون کفش‌ها، الان می‌افتی. ریز خندید و مسیر تنگ باقی‌مانده را طی کرد. محکم...
-
Leila Moradii به موضوع درحال پیشرفت [رمان زخمه‌ی خُلقان] اثر «لیلا مرادی کاربر انجمن کافه نویسندگان» پاسخ داده‌است.*** برای بار هزارم به ساعت روی دیوار نگاه کرد. عقربه‌ها می‌گذشتند و هوا رو به تاریکی می‌رفت. پایش را عصبی تکان داد. از تلویزیون سریال...
-
Leila Moradii به موضوع درحال پیشرفت [رمان زخمه‌ی خُلقان] اثر «لیلا مرادی کاربر انجمن کافه نویسندگان» پاسخ داده‌است.دلگیر به طرفش چرخید. چشمان سرخ و رگ ورم کرده پیشانی‌اش، نشان می‌داد که هنوز عصبانیتش فروکش نکرده است. - من کی پام لغزیده که به گناه...
-
Leila Moradii به موضوع درحال پیشرفت [رمان زخمه‌ی خُلقان] اثر «لیلا مرادی کاربر انجمن کافه نویسندگان» پاسخ داده‌است.موهایش از بس که در این چند روز شانه نخورده بود پف و وز وزی شده بود. به سختی، اول با روغن مو گره‌هایش را باز کرد و بعد شانه‌شان زد...
-
Leila Moradii به موضوع نظارت همراه رمان زخمه‌ی خلقان | ناظر: Azaliya پاسخ داده‌است.سلام گلی ۴ پارت ارسال شد. https://forum.cafewriters.xyz/threads/39670/post-353671
-
Leila Moradii به موضوع درحال پیشرفت [رمان زخمه‌ی خُلقان] اثر «لیلا مرادی کاربر انجمن کافه نویسندگان» پاسخ داده‌است.در دل از خدا طلب صبر کرد و نفس عمیقی کشید. با عالم و آدم مشکل داشت. معلوم نبود باز کارش کجا گیر و گور پیدا کرده بود که بی‌جهت پاچه...
-
Leila Moradii به موضوع درحال پیشرفت [رمان زخمه‌ی خُلقان] اثر «لیلا مرادی کاربر انجمن کافه نویسندگان» پاسخ داده‌است.*** نصفه شب بود که برای رفع تشنگی از اتاق بیرون آمد. نور ضعیفی از انتهای راهرو می‌خزید. نگاهش ناخودآگاه به همان سمت کشیده شد. نیرویی...
-
Leila Moradii به موضوع درحال پیشرفت [رمان زخمه‌ی خُلقان] اثر «لیلا مرادی کاربر انجمن کافه نویسندگان» پاسخ داده‌است.ماه‌بانو جلوی بقیه لبخند مصنوعی بر ل*ب نشاند و سرسری با همه خداحافظی کرد. حتی سرش را بالا نیاورد تا چشمش به امیر نیفتد؛ نمی‌خواست بیش از...
-
Leila Moradii به موضوع درحال پیشرفت [رمان زخمه‌ی خُلقان] اثر «لیلا مرادی کاربر انجمن کافه نویسندگان» پاسخ داده‌است.*** شب بله برون مثل برق و باد فرا رسید. با هزار مکافات توانست حسام را راضی کند تا در میهمانی حضور یابد. آقا را با یک من عسل هم نمی‌شد...
-
Leila Moradii به HADIS.HPF نوشته در موضوع در حال تایپ رمان تمنای عشق | نویسنده hadis hpf با
Wow واکنش نشان داد.
شوک… نه، این فقط شوک نبود. انگار توی یه بازی شطرنج بی‌رحمانه، خدا خودش شده بود حریفم و با یه حرکت ساده، کیش و ماتم کرد. صدای خورد شدن... -
Leila Moradii به HADIS.HPF نوشته در موضوع در حال تایپ رمان تمنای عشق | نویسنده hadis hpf با
Like واکنش نشان داد.
یک هفته از آخرین باری که عرفان رو دیدم گذشته بود. عمه می‌گفت فقط یک روز بعد از اون دعوا، مثل همیشه کوتاه اومده و سمیرا رو به خونه... -
Leila Moradii به HADIS.HPF نوشته در موضوع در حال تایپ رمان تمنای عشق | نویسنده hadis hpf با
cool واکنش نشان داد.
شام که تمام شد، عسل و ونوس داوطلبانه مسئول جمع کردن میز شدند. من هم بدون اینکه حرفی بزنم، از فرصت استفاده کردم و بی‌سروصدا به ایوان بزرگ... -
Leila Moradii به HADIS.HPF نوشته در موضوع در حال تایپ رمان تمنای عشق | نویسنده hadis hpf با Like واکنش نشان داد.
با گام‌هایی تند از کنار عرفان گذشتم، سعی می‌کردم نگاهش رو نبینم. از پله‌ها پایین رفتم و مستقیم وارد آشپزخونه شدم. بوی غذا، گرمای خونه،...
-
Leila Moradii به HADIS.HPF نوشته در موضوع در حال تایپ رمان تمنای عشق | نویسنده hadis hpf با
Love واکنش نشان داد.
داشتم از اتاقم بیرون می‌رفتم که نیمه‌باز بودن درِ اتاق عرفان نظرم رو جلب کرد. قدم آرومی برداشتم و وارد شدم. رها و رهام روی تخت دراز...
-
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
