کافه نویسندگان

  1. T

    در حال تایپ داستان کوتاه دانسته یا ندانسته درباره‌ی عشق نمی‌دانیم| آرمین نظام دوست کاربر انجمن کافه نویسندگان

    نویسنده عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی و سپاس از انتخاب انجمن کافه نویسندگان ، برای منتشر کردن داستان‌کوتاه خود، خواهشمندیم قبل از تایپ داستان کوتاه خود، قوانین زیر را مطالعه بفرمایید. قوانین تایپ داستان کوتاه و زمانی که داستان‌کوتاه شما، به پایان رسید، می‌توانید در این تاپیک اعلام کنید تا بعد از...
  2. آناشید

    داستانک زندگی چیست؟|آیلا نظام دوست کاربر انجمن کافه نویسندگان

    داشتم به این فکر می کردم معنای زندگی چیه؟ زندگی یعنی جنگ و رقابت یا شاد زیستن از هر کسی این سوال را می کردم به عقیده و نظر خودشان پاسخی می دادند؛اما من هیچ گاه به جوابی منطقی نرسیدم به نظر می آمد همه راست می گویند. ولی در ذهن من نمی گنجید،یا دوست نداشتم آن را بپذیرم. اما من فکر می کردم...
  3. ن

    وهم سبــــز

    تمام زندگی همین لحظه و اکنون است بگذار چشم هایت‌ این صبح ها فقط عشق را ببیند فقط حالِ خوب را ... ?حسین عربی?
  4. دختر خوشگل انجمن

    در حال تایپ دلنوشته افکار منحنی | نویسنده KIAnaz

    در میان استخوان‌های یکدیگر آواز می‌خوانند و یک به یک هم دیگر را به اوج مرگ فرا می‌خوانند. زندگی‌شان درد دارد و مهم نیست. این روزها چیزی مهم نیست. سردی میله‌های اتوبوس، گرد و غبار تهرانِ عظیم و تمام زشتی‌های منحنی به افکارشان! گویی یادشان رفته در حفاظت کامل خدا هستند.
  5. D

    اتمام یافته رمان کوتاه من تنها تو را دارم | Negin کاربر انجمن کافه نویسندگان

  6. L

    در حال تایپ دلنوشته آن آدمِ همیشگی |نوژان پارسیان فرد

    [ساحل] ساده بودی، ساده اما پیچیده. حرف‌هایت کوتاه و خلاصه بود و صدایت حکایت موج های دریا؛ حرف که می‌زدی چشم‌هایم را می‌بستم و آرامش پشت پلک هایم را می‌بوسید.
  7. آناشید

    ○ بهترین رمان‌های انجمن از دیدگاه شما ○

    رمان لبخندی برای خنده
  8. ن

    [مُلاقات بآ نَهَنگ]

    فقط میشه گفت ‹شرقی غمگینی هستم› که بی‌آوا و خسته است، و چون پیچکی اندوهگین به دور میله‌ی تردید میچرخد و بر یأس و غمش افزون میشود. تاریک و خاموش هستم، اما در پی نور گام برداشته و به امید صدا، ساز ناکوک قلبم را کوک میکنم. شاید.. باید از نو شروع کرد؛ از نو جوانه داد، از نو سبز شد. [ناشناس]
  9. یمنا

    عکس سرعت گیر ورزشی

  10. م

    [ جبران خلیل جبران ]

    اندیشه ها جایگاهی والاتر از دنیای ظاهری دارند. چه حقیر است و کوچک ، زندگی آنکه دستانش را میان دیده و دنیا قرار داده و هیچ نمی بیند جز خطوط باریک دستانش؛ در خانه ی نادانی، آینه ای نیست که روح خود را در آن به تماشا بنشیند.
  11. ن

    شعر اشعار علیرضا آذر

    هزارن مهاجر در افکارِ من لانه کردند و خونِ مرا جرعه جرعه پیمانه کردند [علیرضا آذر]
  12. خ

    «شکسپیر»

    ای خدا . ای خدا!تا کی اسیر پلیدی دروغ بمانیم
  13. Zizi

    بازی Marry, Kiss and Kill

    کو اسمات؟? خودم میگم... آبجیم؛) احسان علیخانی/= مهران مدیری
  14. L

    [هم رفیقمی و هم عشقمی ]

    گاهی معجزه همان ادم های خوش قلبی هستند که به طور کاملا اتفاقی در مسیرمان قرار می گیرند.
  15. L

    دلنوشته برزخی | تارا کاربر انجمن کافه نویسندگان

    بسمِ آنکه قلمی را ثمر بخشید... . نویسندگان گرامی صمیمانه از انتخاب "انجمن کافه نویسندگان" برای ارائه آثار ارزشمندتان متشکریم! پیش از شروع تایپ آثار ادبی خود، قوانین و شرایط تایپ آثار ادبی در"انجمن کافه نویسندگان" را با دقت مطالعه کنید. | قوانین کلی تایپ | | قوانین دلنوشته نویسی | __________...
  16. L

    دلنوشته مسیر زندگی| تارا کاربر انجمن کافه نویسندگان

    بسمِ آنکه قلمی را ثمر بخشید... . نویسندگان گرامی صمیمانه از انتخاب "انجمن کافه نویسندگان" برای ارائه آثار ارزشمندتان متشکریم! پیش از شروع تایپ آثار ادبی خود، قوانین و شرایط تایپ آثار ادبی در"انجمن کافه نویسندگان" را با دقت مطالعه کنید. | قوانین کلی تایپ | | قوانین دلنوشته نویسی | __________...
  17. C

    [ حسین صفا ]

    ای ماه مهر! زهر هلاهل! باز آ که زنگ های ثلاثه روزی هزاربار بمیرند تا کودکان به وقت دبستان از ترس امتحان نهایی با نمره ی چهار بمیرند ای ماه مهر! ماه بداخلاق! با ایده های محکم و خلّاق ما را بزن به خط کشی از چوب ما را بزن به ترکه ی مرطوب تا در درون کودک دیروز مردان بی شمار بمیرند در این کلاس های...
  18. ن

    شعر شعر | محمود درویش

    رنج و محنت تو را چه کسی درک خواهد کرد؟ ای نجات یافته از طوفان‌ها با طوفان ای پاکیزه‌‌سرشت، در منجلاب تناقض‌ها... [محمود درویش]
  19. ن

    دلنوشته [ نزار قبانی ]

    دوستم داشته باش و بگو ! نمی‌خواهم بی‌صدا دوستم داشته باشی ؛ من آری به عشق را ، در گوری از سکوت نمی‌خواهم ... •نزار قبانی
  20. C

    [تک خطی های عاشقانه]

    فرهاد میدونست کوه رو نمیشه کند ولی فقط میخواست از اسمش کناره شیرین یاد شه...
عقب
بالا پایین