تالار ادبیات

  1. نازلـی

    گزین نوشت | انجمن کافه نویسندگان

    انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان واقعا خیلی حیفه آدم نمیتونه روح و روانش رو در بیاره نشون بده بگه نگاه چیکارش کردی..
  2. L

    خفقان | انجمن کافه نویسندگان

    شهر از صدا پر است، ولی از سخن تهی... .
  3. E

    اتمام یافته دلنوشته تنهایم نگذار | گل سرخ کاربر انجمن کافه نویسندگان

  4. ن

    جملات زیبای تولستوی | انجمن کافه نویسندگان

    سعادت یک تمثیل است، اما بدبختی داستان است. ?تولستوی
  5. L

    جملات زیبای شکسپیر | انجمن کافه نویسندگان

    چه دوستم داشته باشی و چه ازمن متنفر باشی در هر صورت بهم لطف میکنی چون اگه دوستم داشته باشی تو قلبت هستم و اگه ازم متنفر باشی تو ذهنتم (شکسپیر)
  6. L

    جملات زیبای میکل آنژ | انجمن کافه نویسندگان

    انجمن کافه نویسندگان بهترین دستور زندگی این است كه اعتماد به نفس داشته باشید. ? میكل آنژ
  7. ن

    جملات زیبای آندره ژید

    من چنین سعادتی را نمی خواهم. این را بدانید که من هرگز، هرگز، علاقه ای به خوشبخت بودن ندارم. من آگاه بودن را ترجیح می دهم. -آندره ژید
  8. L

    جملات زیبای آبراهام لینکلن

    انجمن کافه نویسندگان كشتن گنجشك ها، كركس ها را ادب نمي كند. ?آبراهام لينكلن
  9. ن

    جملات زیبای دکارت

    به جای تسلط بر جهان، باید بر خویشتن مسلط شد. -دکارت
  10. ن

    جملات زیبای پیکاسو

    غمگین ترین آدمها کسانی هستند که برداشت دیگران برایشان اهمیت زیادی دارد! ? پیکاسو
  11. L

    درآغوشم بگیر! هردویمان در قاب عکس جا می‌شویم | انجمن کافه نویسندگان

    یک وجب از تو را به صد بهشت هم نمی‌دهم من ... #حمیدرضا_عبداللهی
  12. E

    در حال تایپ داستانک عاطفه ارزان نبود| رکسار

    قسمت چهارم: نامزد! پولو که بده مو باید برگردم افغانستان. - پول؟! بیشتر از اون نپرسیدم؛ یعنی دلم نمی خواست بیشتر بدونم. خودم رو با علی و پسر داییم مشغول و سعی کردم هر چیزی که راجع به اون دختر و خانوادش شنیدم رو برای چند دقیقه ای فراموش کنم و برگردم به دنیای بی دغدغه و آروم خودم. ناهار رو...
  13. ج

    اتمام یافته دلنوشته یاخته | به قلم کوهیار راد

  14. ی

    برگزیده‌های صادق هدایت

    ﺗﺎ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺳﺮ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﺒﺎﻥ ﻭﺣﺸﺖ ﺁﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﻭ ﺷﮑﯿﺎﺕ ﻭ ﺳﻬﻮﯾﺎﺕ ﻧﺒﺎﺷﻨﺪ ، ﺩﺭ اﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﻄﯿﻊ ﻭ ﻣﻨﻘﺎﺩ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻣﺎﻧﺪ.ﺁﻧﻮﻗﺖ ﻣﺎﻫﺎ ﻧﻤﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﯿﻢ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺮﺳﯿﻢ. ﺗﺎ ﺗﺮﺱ ﻭ ﺯﺟﺮ ﻭ ﻋﻘﻮﺑﺖ ﺩﻧﯿﻮﯼ ﻭ ﺍُﺧﺮﻭﯼ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻧﺒﺎﺷﻪ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﯽ‌کنید می‌آند ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻭ ﺳﺮﮐﺎﺭ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ؟ این پنبه را از گوشتان دربیارید. ﻭﺍﺿﺢ ﺗﺮ بگم...
  15. E

    متن هایی درباره ی خشونت بر علیه زنان | رکسار

    سردی تیزی را روی گلویم حس می کنم و گلویم می سوزد چون پدرم مثل کوه پشتم است گلویم می سوزد چون عاشق شدم ... گلویم می سوزد چون طفلی بی گناه بودم ... گلویم می سوزد چون خواستم از جهنم فرار کنم... گلویم می سوزد چون نگذاشتند به وصال عشق درآیم... گلویم می سوزد چون مادرم نبود سنگم را بر سینه زند... گلویم...
  16. C

    دوست دارم | انجمن کافه نویسندگان

    نمی‌دانم تو را به خورشید تشبیه کنم یا دریا فقط می دانم همیشه باید مثل خورشید بر خانه بتابی تا به تو گرم شود و همیشه باید مثل دریا زلال باشی تا خانه با وجودت آرامش بگیرد
  17. S

    داستان‌های کوتاه ترسناک

    داستان ترسناک 2 ماجرا از روز زایمان انیس خانم و گمشدن این زن و چند نفر دیگر در محل زندگی اش آغاز شد. زهرا خانم ،زن همسایه که از ناپدید شدن شوهرش و انیس خانم و دیگران دلهره داشت وقتی از زبان مادر شوهر خود قصه خیالی شنید که امکان دارد جن ها به این زن زائو و دیگران آسیب رسانده باشند نگرانی اش...
  18. K

    ناداستان

    انجمن کافه نویسندگان سرخیو خندید. «گفت پسرم نمی‌خواد عصبانی بشی. فکرش رو بکن: اگه نخوای رشوه بدی یه جورایی پرخاشگری حساب می‌شه. بعد گفت: خب چی کار کنیم؟» سرخیو گفت: «بذار حرفم رو اصلاح کنم. هیچ‌وقت تا حالا رشوه‌ی پولی ندادم.» معلوم می‌شود که دوستم آن موقع عجله داشته. درست است که چهارچوب‌های...
  19. K

    داستانک‌های آلمانی

    انجمن کافه نویسندگان بیرون در ميان برف پيرزني كه با لباس مشكي بلندي نشسته بود گفت: مرگ دراتاق تو بود من او را ديدم كه چگونه با كودكت از آنجا گريخت آنچه را كه ربود ديگر پس نخواهد آورد. مادر پريشان و متوحش پرسيد : فقط بگو از كدام راه گريخت؟ راه را به من نشان بده من او را خواهم يافت ، پيرزن گفت من...
  20. کامیشا

    انرژی مثــبــت

    روزهایی که شما شکست می خورید همان روزهایی هستند که شما را می سازنند.
عقب
بالا پایین