با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن میگذرد.در کوچه پس کوچههای هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید
.
سر ز بالین به چه امید برآرم سحری
که در آن روز نبینم رخت ای رشک پری
آه از آن شب که نگیری خبر از من در خواب
وای از آن روز که من از تو نگیرم خبری
“عماد خراسانی”
می توان از آب و از نان و از جان خود حتی گذشت
ممکن اما نیست مجنون بود و از لیلا گذشت
عاشقان را جامه ای پوشیدنی جز چشم نیست
یا ز خیر عشق یا میباید از دنیا گذشت
اگر ماه بودی، تو را از ل*ب برکهها
اگر آه بودی، تو را از دل سینهها
اگر راه بودی، تو را از کف خیل واماندهها
تو اما نه ماهی، نه آهی، نه راهی
فقط گاه گاهی، فقط گاه گاه…
“مژگان عباسلو”