طنز [پدر است دیگر]

پارسال با بابام دعوام شد بهش گفتم بالاخره یه روز از این خونه میرم
الان یک ساله هر روز موقع شام و نهار میگه به به, شما که هنوز نرفتی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
‏خیلی دلم میخواست وقتی با بابام دعوام میشه پله ها رو برم بالا و برم تو اتاقم
ولی خونمون ۶۰متره هی رو در رو میشیم
فحش میخورم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بابام میگفت هروقت در مغازه رو باز میکنی یه کاسه آب بریز در مغازه تا روزیت بیشتر شه
یه کاسه آب ریختم کف پاساژ، ۳نفر رو سرامیک خوردن زمین
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
‏رفتم رستوران بابام غذا سفارش داد
غذاشو نصفه خورد یه سوسڪ گذاشت تو غذا
دادزد گارسون این چه وضعشه
گارسون اومد گفت اغا هرچی بخورین مهمون مایید خواهش میڪنم اروم باشین
غذاشو عوض ڪردن
گفتم بابا سوسڪ اضافه نداری
گفت نه یه مورچه دارم اونم میخام باهاش چای بخورم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بابام داشت جومونگ رو میدید
بهش گفتم خسته نشدی انقد اینو می‌بینی؟
گفت دیگه کسی که ۷ ساله دانشگاه میره نباید از خستگی حرف بزنه !
خیلی کینه‌ای شده جدیداً
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
‏خونوادگی پانتومیم بازی میکردیم، به بابام گفتم ادا اسکل رو در بیاره که یکم بخندیم.رفت اجرا کنه با دستش من رو نشون داد ثانیه اول همه گفتن اسکل
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
یه بار رفتیم مهمونی خونه فامیل پولدارمون آب آناناس آوردن.بابام تا سه روز نمیذاشت بریم مستراح میگفت حیف میشه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Ailar
یادش بخیر وقتی اولین بار سریال ستایش پخش شد ملتِ جو گیر ایران اسم نود درصد دخترایی که اون سال به دنیا اومدن رو گذاشتن ستایش
بابام‌ اون سال اسم داداشمو می‌خواست بزاره ستایشعلی بزور منصرفش کردیم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
‏بابام اومده میگه ممد این سیبو میبیني؟
فکر کردم میخواد غیر مستقیم نصیحتم کنه
گفتم اره چطور مگه ؟
گفت : کیلویي 15 تومن پولشو دادم کمتر بخور مفتخور
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی گفته به هرکی بگی دوست دارم میره؟؟
دیرو داشتم سیگار میکشیدم بابام سر رسید
هرچقد عر زدم دوست دارم نمی رف که هیچ
شدت ضربه ها رو افزایش میداد :///
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین