گم شدگان برای همیشه

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
‏باید می‌دانست: ما آدم‌ها، گاهی ساعت‌ها و روزها، برای روی دادن یک اتفاق می‌دویم... و بعد، آن اتفاق درست در لحظه‌ای روی می‌دهد که اهمیت رخ دادن و رخ ندادنش، درست به یک اندازه است!
[ماکسیم‌گورکی]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چقدر بد، همه در دنیاهای متفاوتی اسیر شدیم.
هیچ غریبی دنیا خودش را رها نمیکند و به دنیای ما پا نمی‌گذارد همه گمشدان شهر دور افتاده خود هستیم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آیا کلمات واقعا به‌درد می‌خورند؟ اصلا می‌شود با کلمات توضیح داد درد (یا بگیر احساسات) چه بر سر ما می‌آورد؟ کلمات فقط وقتی سر می‌رسند که همه‌چیز تمام شده است -وقتی دیگر آب‌ها از آسیاب افتاده. دروغی و بی‌جان، کلمات فقط از خاطرات می‌گویند.

[در وادی درد - آلفونس دوده]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من اگر گم شدم..
لا‌به‌لای خطوط کتاب‌های نویسندگان گمنامِ سر‌به‌دار..
لابه‌لای نمِ بارانِ پس از غروبِ سُرخ، لابه لای عطر یاس و خاک..
لا‌به‌لای کلمات شعرِ شاعری غریب و دلشکسته..
لابه‌لای نت‌های خسته‌ی موسیقیِ ناشناخته‌ای..
میانِ پیچ و تاب موهایش،
مرا پیدا کنید...

[رویا صفری]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مى‌گويند كه درد
‏آدم‌ها را به هم نزديک مى‌كند؛
‏به من بگو
‏كدام‌مان شاد هستيم
‏كه اين همه از هم دور مانده‌ايم؟

[اوغوز آتای]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

نهنــگنهنــگ عضو تأیید شده است.

نویسنده رسمی ادبیات
نویسنده رسمی ادبیات
مدیر بازنشسته
نوشته‌ها
نوشته‌ها
3,675
پسندها
پسندها
6,155
امتیازها
امتیازها
338
سکه
85
که ما همچنان می‌نویسیم
‏که ما همچنان در اینجا مانده‌ایم
‏مثل درخت
‏که مانده است
‏مثل گرسنگی
‏که اینجا مانده است
‏مثل سنگ‌ها که مانده‌اند
‏مثل درد که مانده است
‏مثل زخم
‏مثل شعر
‏مثل دوست داشتن
‏مثل پرنده
‏مثل فکر
‏مثل آرزوی آزادی و
‏مثل هر چیز که از ما نشانه‌ای دارد

‏⁧ - محمّد مختاری؛
پیش از غروب روز پنج‌شنبه ۱۲ آذر ۱۳۷۷ از خانه خارج شد و دیگر هیچ‌گاه بازنگشت.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین