درآغوشم بگیر! هردویمان در قاب عکس جا می‌شویم | انجمن کافه نویسندگان

نترسم که با دیگری خو کنی
تو با من چه کردی که با او کنی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
رفتم به او بگویم "من عاشقت شدم" را
لرزیدم از نگاهش، گفتم عجب هوایی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
حواسم پرت زیبایی‌ات شد !
منِ دست و پا چلفتی ،
نصف بیشتر شعرم را ریختم زمین !

فقط ماند : یک "دوستت دارم" ساده
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
طرحے از زلف تو دیشب بھ سرم ڪرد خطور^^
صبح با هر ڪھ سخن رفت پریشان گفتم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من از غم تو غزل می‌سرایم و آن را
تو عاشقانه به گوشِ رقیب می‌خوانی؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تو مرا آزردی…
که خودم کوچ کنم از شهرت
تو خیالت راحت!
میروم از قلبت
می‌شوم دورترین خاطره در شب‌هایت
تو به من میخندی؛
و به خود می‌گویی:
باز می‌آید و می‌سوزد از این عشق ولی…
برنمیگردم نه!
میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد…

عشق زیباست و حرمت دارد…!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بيداري مي كشم در اين شب ها
تا خاطراتت را...
همانند تو از دست ندهم !!!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گر که دورم ز تو دالِ به فراموشی نیست
چَشـم مَـن دُزدکی از دور تـو را می پایید
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
در سرم تویی
در چشمم تویی
در قلبم تو
من، عکس دسته جمعی توام
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من که میگویم
وقتی عاشق شدی
باید روزی هزار وعده دوستش بداری
هزار وعده قربان صدقه اش بروی
صدایت کرد، با تمام وجود و جانت بگویی جان دلم
همیشه آغوشت را برای دلتنگی هایش باز کنی
مبادا شوی کوله بارش
باید شوی آرام جانش
مبادا از قصد برنجانی
باید دلیل خندیدنش باشی
باید طوری باشی که وقتی
از خستگی های زمانه به آغوشت پناه آورد
یک دفعه و یکجا،
در آغوشت همه را فراموش کند
پا به پای هم پیش بروید
تازه آنوقت است که قشنگی های زندگی را میفهمید
چه دنیای زیبایی داریم و
خیلی هایمان خودمان را از آن محروم کردیم...!!
.
ناشناس ?
 
آخرین ویرایش:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین