شعر اشعار منور

یک شبی رد شدی از کوچه مترکه ما

کوچه نه بعد تو حالات محل ریخت بهم

وزن اشعار من از هرم نفس های تو بود

سر عقب بردی و مفعول و فعل ریخت بهم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
نیست کم وسوسه ای سیب بهشت ، اما من
دستم آغشته به نارنج گناهی که تویی !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ای تپش های تن سوزان من

آتشی در سایه مژگان من
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
با توام دیگر ز دردی بیم نیست

هست اگر،جز درد خوشبختیم نیست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ای دو چشمانت چمنزاران من

داغ چشمت خورده بر چشمان من
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گوشه ی ابروی توست منزل جانم ...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نبضِ مرا بگیر و ببر نامِ خویش را
تا خون بَدل به باده شود در رَگان‌من
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
زنده بمان قاتل دل خواه من!!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
میروم طرح غصه ای باشم

مثل اندوه خالکوبی هاش

میروم تا که دست بردارم

از جهان مخوف خوبی هاش !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
از شكاف در
هم سوز مى آيد
هم نور ماه
آنچه در یادش نمانده یادِ ماست...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین