دلنوشته [ مهدیه لطیفی ]

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع Diako
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
شبی که
زنی جدید سر بر بازوی تو
و خیالی کهنه
سر بر سینه ی من...

شبی که بهشت بازوانت را ندارم
کاکتوس ها را ب*غل می کنم
و برایشان از تفاوتِ آغو*ش با آغو*ش می گویم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
برای فرار از دوست داشتن ِ کسی
به تا دیر وقت
کار و...
کار و
کار

پناه می برند آدم ها گاهی
...
تکلیف من چیست؟

که فــرار از من فرار می کُند

وقتی تو را دوست داشتن
شغل من است!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دلــتــنــگـــی

اگــر واگـیــر داشـت ...

آنــقـــدر مــی بــوســیــدمــت تـــا ...

تـــو هـــم ... !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
همین روزها
زنی با صندل صورتی من توی آشپزخانه ات
اعصاب مرا قدم خواهد زد
و این بدتر از بمبارانِ هیروشیماست!

و این بمباران
این تراژدی
آنقدر من و عشق را به زمین خواهد زد
که کسی برای عزاداری
زنده نیست!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شبانه روزی دایر است

در سرم

میدان جنگ

در دلم

عزای کُشته ها
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
به این در و آن در می زنم
یکی از این درها
رو به آغو*ش تو باز شود شاید
و سرانگشتانم
تنت را
نت به نت
بنوازند باید

هیزم بر آتش ِ نابودی ام نینداز
من آب از سرم گذشته است!

در به در ات می شوم
گور به گور اما نمی شوم
برای مُردن فرصت زیاد است
باید تو را
زندگی کرد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
جهان غول چراغ است
باید مدام آرزو کرد...
ما اشتباه می کنیم که از نیمه برمی گردیم
جهان رو به روی ماست
نه پشتِ سر

رو به رو
شاید چیزی باشد
که به پاره شدن کفش ها بیارزد
من شاهراهِ چهارخانه های پیراهنت را
از نیمه برنمی گردم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
در من غم آرامی هست
که رهایت می کند به امانِ روزها
هر چه تنگ تر فشردمت
هر چه چنگ تر انداختم به پاهایت
دور تر شدی
در من غم آرامی هست
که مشتش را باز می کند بروی...
و به قبر گالیله و هفت جَد اش خواهم خندید
اگر با پاهای خودت
نزدیک نشوی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شوق

یعنی تو که برمی گردی
مدرس
همت
صیاد
من مسیر دیدنت را
به حافظه ی شهر ریخته ام
من
اطمینان را
با انتظار
عوض کرده ام


اطمینان

یعنی تو که برمی گردی
من تفأل زده ام
من مسیر ب*غل کردنت را
پشت در خانه ات تمرین کرده ام
وقتی خانه نبودی!


معجزه ها ساده رخ نمی دهند
اما حتما رخ می دهند!
تو
رخ می دهی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بد عادت شده ای
ما زن ها
بس که لی لی به لالایت
لی لی به لالایت
لی لی به...
خیال کرده ای چه خبر است؟!
خیال کرده ای زخم عشق ات می کُشد ام؟!
نه جانم
خونابه نیست
** از رگم می جهد!

حالا هی نمان
هی نمان
هر چه این بازگشتن ات دیرتر
این ** کهنه تر
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 1)
عقب
بالا پایین