شاید بگویید درست، ولی آیا نویسندگی در فضای ایران هم بازار پر رونقی دارد؟
دربارۀ تأثیر شگفتانگیز نوشتن روی برند شخصی و کسبوکارها که هیچ شکی نیست، فقط کافی است نگاهی به زندگی حرفهای استارتآپها و اینفلوئنسرهای موفق بیندازید.
اما حتی اگر بخواهید کارمند جایی شوید وقتی نویسنده و تولیدکنندۀ محتوا باشید در کمتر از یک روز میتوانید در یک شرکت مشغول به کار شوید یا به عنوان فریلنسر کلی سفارش آزاد بگیرید.
پیشنهاد ما این است که برای برندسازی به عنوان یک نویسنده راهاندازی وبسایت شخصی خودتان را جدی بگیرید.
کلمۀ مورد علاقۀ شما چیست؟ محبوبترین واژهای را که دوست دارید قاب کنید و بزنید روی دیوار اتاقتان.
این کلمه را در گوگل سرچ کنید. سعی کنید تمام لینکهای صفحۀ اول را باز کنید و نگاهی به آنها بیندازید.
گزارشی ۵۰۰ کلمهای از جستجوی این واژه و مطالعۀ نتایجی که به آنها برخوردید بنویسید. چقدر با تصور شما متفاوت بود؟ آیا به ایدۀ جالبی برخورد کردید؟ آیا فکر نمیکنید فضای محتوای فارسی در وب فقیر است و جای زیادی برای رشد و دیده شدن دارید؟
با این تمرین علاوه بر دقت بیشتر روی فرایندهای گوگل، هوش کلامی خودتان را افزایش میدهید.
با خواندن مطالب هفتۀ اول ممکن است با خودتان بگویید: «من میخواهم رمان بنویسم. اینها که شما گفتید دربارۀ نویسندگی در دنیای اینترنت است.» پس آماده باشید که یک بار برای همیشه تکلیف انواع مختلف نویسندگی را روشن کنیم.
فرقی نمیکند بخواهید مقاله بنویسید، شعر و ترانه بگویید، در نگارش فیلمنامهای مشارکت کنید یا گزارشی برای روزنامه تهیه کنید در هر صورت ما به عنوان نویسنده باید داستانگویی را بلد باشیم.
اصلاً داستان چیست؟
به قول گوستاو فلوبر نویسندۀ فرانسوی، داستان همان چیزی است که شما سر میز کافه برای دوستتان تعریف میکنید. اگر دوستانتان همیشه سرگرم حرفهای شما میشوند به احتمال زیاد یعنی مهارت داستانگویی دارید، اگر نه که باید تمرین کنید. چون همۀ ما آدمها ذاتاً قصهگو هستیم.
باربارا شوپ و مارگارت لاودنمن در کتاب اندیشههای نو در رماننویسی میگویند:
داستانگویی، چیزی بیش از تعریف زنجیرۀ رویدادهاست. باید طوری بنویسی که خوانندگان احساس کنند انگار همه چیز درست جلو چشمشان اتفاق میافتد. خواننده باید کردار شخصیتها را ببیند، گفتارشان را بشنود و محیط آنها را مشاهده کند تا از چندوچون قضایا سر درآورد و نهتنها به عاقبت کار علاقهمند شود، بلکه بکوشد آن را پیشبینی کند.
نویسندگی داستانی (تخیلی) و نویسندگی غیرداستانی (غیر تخیلی) دو نوع نویسندگی هستند. بازار نشر هم کتابها را به همین صورت تقسیمبندی میکند.
شاید عبارت نویسندگی خلاق را شنیده باشید و کنجکاو باشید بدانید نویسندگی خلاق چیست؟ نویسندگی خلاق در اصل همان نویسندگی داستانی و تخیلی است.
آیا لازم است که حتماً فعالیت در یکی از این دو گروه را انتخاب کنیم؟
به طور حتم خیر، انتخاب نویسندگی داستانی یا غیرداستانی بسته به سلیقه و توانمندهای شماست. بسیاری از کتابهای غیرداستانی خوب توسط داستاننویسها خلق شدهاند.
بین نمونههای ایرانی میتوان به تعدادی از کتابهای غیرداستانی جلال آلاحمد اشاره کرد. هر چند آلاحمد داستاننویس موفقتری است. هوشنگ گلشیری، رضا براهنی، جواد مجابی، ابوتراب خسروی،رضا قاسمی، شهریار مندنیپور از جمله شاخصترین داستاننویسهایی هستند که دستی هم در نوشتن جستار و مقالهنویسی داشتهاند.
بین نمونههای خارجی هم مثالهای موفق بسیاری وجود دارد. معمولاً نویسندههای درجه یک جهان، در کنار آثار داستانی حداقل یکی دو تا کتاب غیرداستانی هم دارند که البته بخش اعظم این کتابها دربارۀ آموزش نویسندگی و داستانگویی است.
به طور نمونه میشود به میلان کوندرا و کتاب هنر رمان، ماریو بارگاس یوسا و کتاب نامههایی به یک نویسنده جوان و جولیا کامرون و کتاب حق نوشتن اشاره کرد.
+ یک لیست کمکی
فهرستی از مهمترین نویسندگان غیرداستانی ایران
شاهرخ مسکوب
محمد قائد
قاسم هاشمینژاد
غلامحسین یوسفی
مصطفی رحیمی
مجتبی مینوی
مسعود خیام
از مطالعۀ آثار این نویسندگان درسهای ارزشمندی را دربارۀ فارسینویسی میآموزید.
حالا تصور میکنیم شما میخواهید نویسندۀ غیرداستانی بشوید و به نوشتن کتاب در حوزههای مدیریت، کسبوکار و توسعه فردی علاقهمندید.
نباید فراموش کنیم که نویسندۀ غیرداستانی بودن به این معنا نیست که داستانگویی را بلد نباشیم. معمولاً نویسندههای موفق غیرداستانی اشاره میکنند که چند رمان چاپ نشده توی کشوی میزشان دارند.
یکی از نمونههای موفق نویسندههای غیرداستانی مالکول گلدول است که بعضی کتابهای او از جمله نقطۀ عطف و آدمهای استثنایی با نامها و ترجمههای مختلف در ایران چاپ شدهاند. تمام جذابیت کتابهای غیرداستانی گلدول فقط به خاطر مهارت او در داستانگویی است. او نتیجۀ پژوهشها و آزمایشهای علمی را جوری روایت میکند که انگار در حال شنیدن داستانی تخیلی هستیم. اگر به این ژانر علاقه دارید کتابهای نویسندگانی مانند مارک منسون، اریک بارکر، چارلز داهیک و دنیل پینک را مطالعه کنید که ترجمههای خوبی از آثار آنها در ایران منتشر شده است.
خب چطوری میتوانیم به لحن خوبی در داستانگویی برسیم. آن توصیۀ کلیشهای که همچنان پابرجاست: باید تا جایی که میتوانیم داستان بخوانیم. اما تمرین این هفتۀ ما ربطی به داستان خواندن ندارد.
تمرین هفتهٔ دوم:
شاید فکر کنید تمرین نویسندگی باید نوشتن باشد، ولی این بار به جای نوشتن فقط میخواهیم حرف بزنیم. به قول ژول سالزمن:
اگر میتوانید حرف بزنید، پس حتماً میتوانید بنویسید.
یک برنامۀ ضبط صدا روی گوشی یا کامپیوتر خودتان نصب کنید و طی ۳ روز، در ۳ نوبت و هر بار ۲۵ دقیقه صدای خودتان را ضبط کنید. سعی کنید روایت کنید، خاطره بگویید، از اتفاقهایی که طی روز برایتان افتاده حرف بزنید یا دربارۀ آینده با صدای بلند رؤیاپردازی کنید. فرض کنید مخاطب شما در کافه نشسته و بیحوصله است و شما میخواهید با حرفهایتان او را سرگرم کنید.
برای داشتن زندگی خلاق به مجوز هیچکس احتیاج ندارید.
-الیزابت گیلبرت
برای نوشتن پا لازم است. پایی که برود و برود و برود.
-بهمن فرسی
برای موفق شدن در نویسندگی باید تواناییهای شخصی، استعداد و قریحه، در کنار تلاش برای رسیدن به هدف، اعتقاد به خود و اشتهای سیرنشدنی برای پیشرفت قرار بگیرند.
-ویلیام پدن
اگر استعداد ندارید…
برای نویسنده شدن بهترین موهبت همین است که استعداد نداشته باشید و به طور کلی قید وجود ذرهای استعداد را بزنید!
نگرانی دربارۀ میزان استعدادتان ممکن است به کلی شما را از مسیر نویسندگی منحرف کند. پس چه بهتر که کلاً این موضوع را نادیده بگیرد. به نظر میرسد همین که اشتیاق نویسنده شدن دارید کافی است. بقیه ماجرا به کار سخت و مداومت شما در مسیر نوشتن بستگی دارد.
نکته مهم دیگر این است که دنیای نویسندگی آنقدر متنوع و بزرگ است که شما با هر ویژگی و استعدادی میتوانید راه و روش و گونۀ مناسب خودتان را کشف کنید. مثلاً ممکن است داستاننویس چندان مستعدی نباشید؛ اما به نویسندۀ غیرداستانی خوبی تبدیل شوید یا برعکس.