دلنوشته ♥ دلنـوشـتـه هـای حسـيــن پنـاهـی ♥

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع Diako
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
آدمست دیگر...
یک روز حوصله هیچ چیز را ندارد
دوسـت دارد بـردارد خـودش را بـریـزد دور . . . !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چشمانم را روزهاست بسته ام
از درد نه از شوق
تا نبینی به جای عکست ، اشک را در چشمم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نیمکت کهنه باغ
خاطرات دورش را
در اولین بارش زمستانی
از ذهن پاک کرده است
خاطره شعرهایی را که هرگز نسروده بودم
خاطره آوازهایی را که هرگز نخوانده بودی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مــی دونــی، بهشــت کجــاســت؟!

یــه فضـــای چنــد وجــب در چنــد وجــب،

بیــن بــازوهــای کســی کــه دوسـتــش داری . . .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
زندگی
میزی برای کار... کاری برای تخت... تختی برای خواب... خوابی برای جان... جانی برای مرگ... مرگی برای یاد... یادی برای سنگ...
این بود زندگی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بیهوده نیست
که درشت ترین مروارید ها را
از قمر دریا ها صید می کنند.....
چون روح سترگ تو
در صدف پیکره ی آدمی
مدفون لایتناهی آبی ژرف محیط ات
در مغاک!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من باید برگردم به کودکی تا به مادرم بگم ...

من بودم اون شب...شیربرنج سحریتو خوردم...

تا به بابام بگم ، باشه باشه ، نمی خواد کولم کنی !

گندما را تو ببر ، من به دنبالت می آم...

قول می دم که نشینم خونه بسازم با ریگ...

دنبال مارمولکا ، نرم تا اون ور کوه !

من می خوام برگردم به کودکی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تا طوفان نباشی ،
نمی توانی احساسات طوفان های دیگر را درک کنی !
طوفان بودن احساس ِ لذت بخش غریبی در بطن ِ خود دارد ...
چیزی شبیه ِ موج سواری آدم ها در سواحل
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بارون

همه اینو می دونن
که بارون
همه چیز و کسمه
آدمی و بختشه
حالا دیگه وقتشه
که جوجه ها را بشمارم
چی دارم چی ندارم
بقاله برادرم
می رسونه به سرم
آخر پاییزه
حسابا لبریزه
یک و دو ! هوشم پرید
یه سیاه و یه سفید
جا جا جا
شکر خدا
شب و روزم بسمه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
میدانی ... !؟ به رویت نیاوردم ... ! از همان زمانی که جای " تو " به " من " گفتی : " شما " فهمیدم پای " او " در میان است
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 2)
عقب
بالا پایین