مشاعره | مشاعره با اشعار شاعران |

[!!AMINKHAN!!]

سرسختی فردوسی و سرمستی حافظ
آن لشکر پنهان شده در خویشتن ماست

 

[FarzaneFarzane عضو تأیید شده است.]

تا کی ای دلبر دل من بار تنهایی کشد
ترسم از تنهایی احوالم به رسوایی کشد

کی شکیبایی توان کردن چو عقل از دست رفت
عاقلی باید که پای اندر شکیبایی کشد

 

[زهرا مشرف]

دل به دلدار سپردن کار هر دلدار نیست؛
من به تو جان می‌سپارم دل که قابل‌دار نیست..

 

[FarzaneFarzane عضو تأیید شده است.]

تو را چنان که تویی هر نظر کجا بیند؟
به قدرِ دانشِ خود هر کسی کند ادراک

 

[زهرا مشرف]

کنون که می‌دمد از بوستان نسیم بهشت
من و ** فرح‌بخش و یار حورسرشت

 

[FarzaneFarzane عضو تأیید شده است.]

تو خفته‌ای و نشد عشق را کرانه پدید
تبارک الله از این رَه که نیست پایانش

 

[زهرا مشرف]

شمس الحق تبریز اگر بتابد بر دل
صد پرده براندازد، شب را سحر اندازد

 

[FarzaneFarzane عضو تأیید شده است.]

دردم از یار است و درمان نیز هم

دل فدای او شد و جان نیز هم

 

[زهرا مشرف]

مرا می‌کشی و می‌کشم، عشق تو چنین است
مرا جان شیرین است، از تو جان شیرین‌تر نیست

 

[!!AMINKHAN!!]

تکیه گاهی بهتر از خود ، در جهان پیدا نکردم
جُور دوران هرچه باشد ، سر به منت خم نکردم