DiakoDiako عضو تأیید شده است. مشاورمدیریتانجمن مشاورمدیریت انجمن نوشتهها نوشتهها 17,500 پسندها پسندها 6,701 امتیازها امتیازها 463 سکه 1,392 1/15/24 #51 تـو هـــــــــــیـچ وقـت نـیـسـتی لـحـظـه هـای ِ خـالـی ِ مـن تـکـرارِ دریــاسـت ... مـوجـی کـه در گـوشـه ی اتـاق بـه تـلاطـم افـتـاده ! آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/15/24
تـو هـــــــــــیـچ وقـت نـیـسـتی لـحـظـه هـای ِ خـالـی ِ مـن تـکـرارِ دریــاسـت ... مـوجـی کـه در گـوشـه ی اتـاق بـه تـلاطـم افـتـاده !
DiakoDiako عضو تأیید شده است. مشاورمدیریتانجمن مشاورمدیریت انجمن نوشتهها نوشتهها 17,500 پسندها پسندها 6,701 امتیازها امتیازها 463 سکه 1,392 1/15/24 #52 آغـاز مـی شـوی چــراغ خـانـه ام روشـن مـی شـود و شــعر هـای نـانـوشـتـه دلـتنـگـی فـرامـوشـی شـان را بـغـض مـی شـونـد . مـن رشـد مـی کـنـم و قـد مـی کـشـم و تــو هـر روز پـیـرتـر مـی شـوی ! آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/15/24
آغـاز مـی شـوی چــراغ خـانـه ام روشـن مـی شـود و شــعر هـای نـانـوشـتـه دلـتنـگـی فـرامـوشـی شـان را بـغـض مـی شـونـد . مـن رشـد مـی کـنـم و قـد مـی کـشـم و تــو هـر روز پـیـرتـر مـی شـوی !
DiakoDiako عضو تأیید شده است. مشاورمدیریتانجمن مشاورمدیریت انجمن نوشتهها نوشتهها 17,500 پسندها پسندها 6,701 امتیازها امتیازها 463 سکه 1,392 1/15/24 #53 شــانـه هـایـم خـسـتـه انـد امـا هـنـوز ، بـر دوش مـی کـشـم بـارِ تــــمـامِ دردهــــا را ... مـی روم آرام و سـنـگـیـن ... تـا طـلـوع ِ صـــبـح راهـی نـیـسـت . . . آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/15/24
شــانـه هـایـم خـسـتـه انـد امـا هـنـوز ، بـر دوش مـی کـشـم بـارِ تــــمـامِ دردهــــا را ... مـی روم آرام و سـنـگـیـن ... تـا طـلـوع ِ صـــبـح راهـی نـیـسـت . . .
DiakoDiako عضو تأیید شده است. مشاورمدیریتانجمن مشاورمدیریت انجمن نوشتهها نوشتهها 17,500 پسندها پسندها 6,701 امتیازها امتیازها 463 سکه 1,392 1/15/24 #54 بی تو ای بهار خانه آنچنان یخ زده است، که سگ پیر هم ترکمان گفت... آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/15/24
DiakoDiako عضو تأیید شده است. مشاورمدیریتانجمن مشاورمدیریت انجمن نوشتهها نوشتهها 17,500 پسندها پسندها 6,701 امتیازها امتیازها 463 سکه 1,392 1/15/24 #55 سرفه های پیاپی و خونابه کلمات، تنها داستان این روز های من شده است. پاییز که می آید، نبودنت را بیشتر حس می کنم... آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/15/24
سرفه های پیاپی و خونابه کلمات، تنها داستان این روز های من شده است. پاییز که می آید، نبودنت را بیشتر حس می کنم...
DiakoDiako عضو تأیید شده است. مشاورمدیریتانجمن مشاورمدیریت انجمن نوشتهها نوشتهها 17,500 پسندها پسندها 6,701 امتیازها امتیازها 463 سکه 1,392 1/15/24 #56 بهار آمده، اما لبهای تو،هنوز یخ زده اند! بخند؛ تا قند در دل طبیعت آب شود و من در تو رویش کنم... آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/15/24
DiakoDiako عضو تأیید شده است. مشاورمدیریتانجمن مشاورمدیریت انجمن نوشتهها نوشتهها 17,500 پسندها پسندها 6,701 امتیازها امتیازها 463 سکه 1,392 1/15/24 #57 پاییــــز در من، زردی تـــو را گسترده است. سر بر شانه هایم، -این روزهای کوتاه - می گــذارنـــد؛ و بهـانــه می گیرند. ســرم را به روی سینه ات می گذارم و خاکستـــر می شوم. راستی جنس نگاه تو چه بود؛ گلــوله و آتــــش...؟! آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/15/24
پاییــــز در من، زردی تـــو را گسترده است. سر بر شانه هایم، -این روزهای کوتاه - می گــذارنـــد؛ و بهـانــه می گیرند. ســرم را به روی سینه ات می گذارم و خاکستـــر می شوم. راستی جنس نگاه تو چه بود؛ گلــوله و آتــــش...؟!
DiakoDiako عضو تأیید شده است. مشاورمدیریتانجمن مشاورمدیریت انجمن نوشتهها نوشتهها 17,500 پسندها پسندها 6,701 امتیازها امتیازها 463 سکه 1,392 1/15/24 #58 شعـــر چشمـــان تــــــوست وقتـــی پرنـــده ای از نـــگاهت پــَــر میکشـــد .! آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/15/24
DiakoDiako عضو تأیید شده است. مشاورمدیریتانجمن مشاورمدیریت انجمن نوشتهها نوشتهها 17,500 پسندها پسندها 6,701 امتیازها امتیازها 463 سکه 1,392 1/15/24 #59 نگاهت که می کنــم مشتی سوال می نشیند بر چهـــره ام پیشانی ام چیـــن می خورد گونه هایت ســـرخ می شوند درد كوتـــاهي بود لحظــه اي از كه تو آغازيـــد و در بي تفـــاوتي سالهـــا مرگــــــ شـــد .. آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/15/24
نگاهت که می کنــم مشتی سوال می نشیند بر چهـــره ام پیشانی ام چیـــن می خورد گونه هایت ســـرخ می شوند درد كوتـــاهي بود لحظــه اي از كه تو آغازيـــد و در بي تفـــاوتي سالهـــا مرگــــــ شـــد ..
DiakoDiako عضو تأیید شده است. مشاورمدیریتانجمن مشاورمدیریت انجمن نوشتهها نوشتهها 17,500 پسندها پسندها 6,701 امتیازها امتیازها 463 سکه 1,392 1/15/24 #60 مـدتــــــی است کابوس می بینم درختی هستم و دارکوبی سینه ام را می شکافد مشتی حرفهای خشکیده بر زمین می ریزند قلبـــــــم را کلاغ های گرسنه مصادره می کنند... آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/15/24
مـدتــــــی است کابوس می بینم درختی هستم و دارکوبی سینه ام را می شکافد مشتی حرفهای خشکیده بر زمین می ریزند قلبـــــــم را کلاغ های گرسنه مصادره می کنند...