نظارت همراه رمان مه، خانه‌ی خاطره‌ها | ناظر: مینرا

[..LADY Dyva....LADY Dyva.. عضو تأیید شده است.]

نویسنده عزیز، از اینکه انجمن کافه نویسندگان را برای ارتقای قلم خود و انتشار آثار ارزشمندتان انتخاب کردید، نهایت تشکر را داریم.
لطفا پس از هر پارت گذاری در تاپیک نظارت اعلام کنید. تعداد مجاز پارت در روز 10 پارت می باشد. در غیر این صورت جریمه خواهید شد.
انتظار می‌رود نسبت به گفته‌های ناظر توجه کافی داشته باشید، همچنین بایستی بعد از گذشت تعداد مشخصی پارت با اصول نگارشی آشنایی کافی داشته و از داشتن ایراد‌های مکرر خودداری کنید
از دادن اسپم و چت بی مربوط جدا خودداری کنید

نویسنده: @زهرا سلطانزاده
ناظر: @مینِرا

در حال تایپ موضوع 'رمان مه، خانه‌ی خاطره‌ها | زهرا سلطان‌زاده'

6/2/25

عنوان‌: مه، خانه‌ی خاطره‌ها
ژانر‌: عاشقانه، تراژدی، فلسفی
نویسنده: زهرا سلطانزاده
ناظر: @مینِرا
خلاصه:
در جهانی که میان سکوت و فریاد معلق مانده، صدای انسان گم می‌شود. گاهی نه از نبود گوش، بلکه از سنگینیِ چیزی درون خودِ صدا.
این رمان، قصه‌ی انسان‌هایی‌ست که از میان آوار خاطره‌ها راهی به رهایی می‌جویند، بی‌آنکه مطمئن باشند رهایی واقعاً وجود دارد.
در دل هر مه، چهره‌ای محو می‌شود و در دل هر سکوت، جمله‌ای ناگفته می‌ماند.
این روایت فقط بنایی ویران نیست؛ ذهن هر انسانی‌ست که هنوز در گذشته‌اش زندگی می‌کند.
این داستان...

• زهرا سلطانزاده
• #انجمن رمان نویسی #انجمن کافه نویسندگان #تالار رمان #تایپ آنلاین رمان
• پاسخ‌ها: 40
• تالار: رمان‌های درحال تایپ

• 
• 
• 

​

 

[.Sarina.]

سلام نویسنده عزیز
امیدوارم که همکاری خوبی با هم داشته باشیم.


خلاصه:
خلاصه رمان زیبا بود و به شخصه لذت بردم. اشکالات خاصی هم نداشت به جز موارد زیر

گاهی زندگی، با مرگ آغاز می‌شود...
۱. زندگی با مرگ آغاز می‌شود یک جمله‌است و ویرگول بعد از زندگی لحن خوانش رو بهم میزنه. از ویرگول زمانی استفاده میشه که نیاز به مکث باشه.
۲. پایان سه نقطه فاصله گذاشته میشه و یک نقطه برای اتمام جمله.[ سه نقطه+فاصله+نقطه پایانی]
پس شکل درست جمله میشه این (گاهی، زندگی با مرگ آغاز می‌شود... .)

اما چیزی ورای کلمات در این روایت بیدار می‌شود…
۱. باز هم همون مشکل سه نقطه وجود داره.
در نتیجه شکل درست جمله میشه(اما چیزی ورای کلمات در این روایت بیدار می‌شود… . )

---

مقدمه:

زیبا بود و با ژانرها مطابقت داشت؛ اما مشکلاتی در رابطه با نیم فاصله‌ها و علائم نگارشی وجود داشت که براتون می‌نویسم.

۱. نیم فاصله‌ها: افعالی که با «می»«نمی» شروع می‌شوند، نیم فاصله می‌گیرند.(افعال چهارحرفی استثنا هستند و تنها فعل «می‌زد» نیم‌فاصله می‌گیره.)، کلماتی‌ که با «ها» جمع میشن، ضمیرهای چسبان و پسوند فعل‌ها، کلماتی که با «بی» شروع میشن و همینطور کلمات دو بخشی نیم فاصله میگیرن.«ی» و «ای» با نیم فاصله به کلمات میچسبن.

حالا اشکالات شما
نمی نویسی(نمی‌نویسی)
می نویسی(می‌نویسی)
دریک صفحه(در یک صفحه)
آن ها(آن‌ها)
انسان‌هایی اند (انسان‌هایی‌اند انسان‌هایی هستند)
داشته اند.(داشته‌اند)
آنجا(آن‌جا)
رهایی ست.(رهایی است. رهایی‌ست. )
کافه ای(کافه‌ای)
جمله ای(جمله‌ای)
مارا(ما را)
زمزمه ای(زمزمه‌ای)


اشکالات نگارشی: از اونجایی که بحث علائم نگارشی خیلی طولانیه، من فقط اشکالاتتون رو مینویسم و توضیح کوتاهی راجع بهش میدم.

" کلارا، ویکتور " و دخترشان(بهتره اینطور نوشته بشهکلارا، ویکتور و دخترشان)

باشند.
اما برای من(وقتی جمله با حرفی مثل «اما» یا «ولی» به جمله بعد وصل میشه، نقطه نمیاد بلکه نقطه ویرگول میاد. پس باشند؛ اما برای من)

نکردند، اما(همون مشکل بالا نکردند؛ اما)

انتظار، و رهایی (قبل از حروف ربط «و» «که» «یا» «تا» هیچ علامتی نمیاد؛ پس انتظار و رهایی)

قلبت بود؛
بدان که(وسط جمله اینتر خورده هم‌چنین بعد از بود مکث داریم پس ویرگول بهتره. قلبت بود، بدان که)

بوده....(همون مشکل سه نقطه پایان جمله. بوده... . )

بود، تا(همون مشکل حروف ربط بود تا)


نکات دستوری:

نماندن.(نماندن در واقع مصدرهنماندند. )

دوست داشتن را یادگرفتند، با تمام زخم هایشان.(فعل باید آخر جمله باشه پس با وجود تمام زخم‌هایشان، دوست داشتن را یاد گرفتند. )


پس از ویرایش اطلاع بدید♥
قلمتون مانا

@زهرا سلطانزاده

 

[.Sarina.]

پارت اول

خیابان های

خیابان‌های

غرق در تاریکی و مه.

جمله فعل ندارهغرق در تاریکی و مه بودند.

پنجره ها یکی یکی

کلماتی که شبیه به همدیگه ان و کلماتی که با «ها» جمع شدن، نیم فاصله می‌گیرن. پنجره‌ها یکی‌یکی

می شدند، و

فعل با می شروع شده؛ همچنین قبل از و علامتی نمیاد. می‌شدند و

برسنگ فرش‌های

بر سنگ‌فرش‌های

می آمد.

می‌آمد.

سایه ها

سایه‌ها

می زد،

می‌زد.

بی صدا،

بی‌صدا،

گویی که نمی خواست

گویی نمی‌خواست

شود .

شود.

چهره ای

چهره‌ای

بود،

بود.

کهنه اش

کهنه‌اش

می زد، و دست هایش در جیب هایش

می‌زد و دست‌هایش در جیب‌هایش

فرو رفته بودند، انگار

بودند؛ انگار

بود. یا شاید هم شب امتحان،

بود یا شاید هم شب امتحان؛

سالها

سال‌ها

بی آنکه

بی‌آن که

دور نش

درونش

ساختمانی که هر شب در رویاهایش ظاهر میشد؛
گاهی با خنده ی

وسط جمله اینتر خورده
خنده‌ی

زندگی می‌کرد،

می‌کرد.

مترادف
با قدرت و نفوذ بود، اما

اینتر خورده
بود؛ اما

نام نبود...او نماد بود .

وسط مونولوگ سه نقطه نمیاد. نقطه از جمله فاصله گرفته.

نام نبود. او نماد بود.

نزول خور بود، اما نه از آنهایی

نزول‌خور بود؛ اما نه از آن‌هایی

کوچه های

کوچه‌های

میدادند.

می‌دادند.

زندگی ها را می خرید و می فروخت.

زندگی‌ها را می‌خرید و می‌فروخت.

بود، و

بود و

بود، اما مسله

بود؛ اما مسئله

معامله ی

معامله‌ی

مالی بود.این

بود. این

بود. و

بود و

جالد هردو

جلاد هر دو

او نفسش را حبس کرد،

کرد.

پله ها یکی یکی باال

پله‌ها را یکی‌یکی بالا

آیا این سرما بود ؟

سرما بود؟

سؤالی داشتید در خدمتم، پس از ویرایش اطلاع بدید.
قلمتون مانا
@زهرا سلطانزاده

 

[.Sarina.]

پارت 2

لحظه ای

لحظه‌ای

شایدآخرین لحظه ای که می توانست بازگردد. اما

جمله کمی مشکل داره
نیم فاصله ها رعایت نشده
قبل از «اما» نقطه نمیاد
شاید آخرین لحظه‌ای بود که می‌توانست بازگردد؛ اما

واقعا

واقعاً

کمترین

پسوندهای «تر» و «ترین»(البته بیشتر و بیشترین استثنا هستند) نیم فاصله می‌گیرن. پس کم‌ترین

شد،

شد.

پرده های

پرده‌های

می شدند.

می‌شدند.

بود،

بود.

انگشتانش، و

انگشتانش و

نکرد، انگار

نکرد؛ انگار

ناچیزو بی اهمیت

ناچیز و بی‌اهمیت

می شد

میشد
افعال چهار حرفی (بجز می‌زد) نیم فاصله نمیگیرن

بی حوصلگی.

بی‌حوصلگی.

ویکتورلحظه ای

ویکتور لحظه‌ای

چهره ی

چهره‌ی

هیچگاه

هیچ‌گاه

نمی آمد

نمی‌آمد

اصلا نمی دانست
عذاب یعنی چه.

تنوین گذاشته نشده
اینتر خورده
نیم‌فاصله رعایت نشده
اصلاً نمی‌دانست عذاب یعنی چه.

ویکتور...

ویکتور... .

محاسبه گر

محاسبه‌گر

بود،

بود؛

سالها

سال‌ها

اینکه

این که

می دانم

می‌دانم

می خواهی؟

می‌خواهی؟

عجیب بود تا چند

عجیب بود!
جمله با تعجبه

بنظر می رسید، اما

به نظر می‌رسید؛ اما

دقیقا

دقیقاً

می شد.
- آمده‌ام که.....

میشد.
- آمده‌ام که... .

نمی آمد.

نمی‌آمد.

اینکه هفته ها

این که هفته‌ها

نه اینکه شب های بی خوابی را با فکردن به تک تک

این که
شب‌های
بی‌خوابی
فکر کردن
تک‌تک


سوالی داشتید در خدمتم.
پس از ویرایش اطلاع بدین.
قلمتون مانا
@زهرا سلطانزاده

 

[.Sarina.]

پارت 3

زد، چهره اش سرشار از تحقیر.

پس از پایان جمله نقطه میاد
جمله دوم فعل نداره
نیم فاصله رعایت نشده

زد. چهره‌اش سرشار از تحقیر بود.

- ویکتور ، تو آدم خطرناکی نیستی .

علامت نگارشی از حرف قبل خودش نباید فاصله بگیره.

ویکتور،
نیستی.

نمی توانی

نمی‌توانی

اینکه

این که

کنی .

کنی.

ذخنجری

خنجری

واقعا

واقعاً

تفکر ،

تفکر،

شب های

شب‌های

تو می دانی که زندگی ات در دست من است، نه؟

- تو می‌دانی که زندگی‌ات در دست من است، نه؟

کرد.فردا، اگر اراده کنم، خانه ات را از دست می دهی.

کرد.
- فردا اگر اراده کنم، خانه‌ات را از دست می‌دهی.

هفته ی

هفته‌ی

بخوابی. و اگربیشتر

بخوابی و اگر بیشتر

آدم های

آدم‌های

میکنند.

می‌کنند.

تازه ای روشن کرد ،

تازه‌ای روشن کرد.

اینکه

این که

آمده ای؟

آمده‌ای؟

برد،

برد.

انجا

آن‌جا

یک حرکت کند، فقط.....

سه نقطه داخل مونولوگ نمیاد
یه جمله جایگزین بشه.

زد .

زد.

میکرد، اما

می‌کرد؛ اما

بود،

بود؛

افتاد،

افتاد.

می شکست.

می‌شکست.

سوالی داشتید در خدمتم.
پس از ویرایش اطلاع بدین.
قلمتون مانا
@زهرا سلطانزاده

 

[.Sarina.]

پارت 4

امرانه

آمرانه

کرد،

کرد.

بی تفاوتش

بی‌تفاوتش

نمی کشید

نمی‌کشید

رخت. یا

ریخت یا

شعله ور

شعله‌ور

هیچ وقت

هیچ‌وقت

مارکوس این را گفت، در حالی که به آرامی آخرین پک را به سیگارش زد.

جمله ایراد داره

مارکوس، در حالی که به آرامی آخرین پک را به سیگارش می‌زد، این را گفت.

بود،

بود.

دست‌ های

دست‌های

بی حسی

بی‌حسی

شوند ،

شوند؛

تارشود،

شود؛

حرکتی کرد. چیزی شبیه به هجوم،در

حرکتی شبیه به هجوم انجام داد. در

بی هوا،

بی‌هوا،

کرد. اما

کرد؛ اما

مارکوس، برخالف

مارکوس بر خلاف

بی دفاع

بی‌دفاع

صندلی اش

صندلی‌اش

تیغه ی

تیغه‌ی

شدند،

شدند.

درحالی که نفس نفس می زد،‌

در حالی که نفس‌نفس می‌زد،

- تو دیوانه ای ؟ "

- تو دیوانه‌ای؟!

میزد،

می‌زد.

گوش هایش

گوش‌هایش

میکرد، اما

می‌کرد؛ اما

نبود .

نبود.

می اندازد.

می‌اندازد.

لحظه ای

لحظه‌ای

می افتاد
اما هنوز

می‌افتاد؛ اما هنوز

کرد. و بعد،

کرد و بعد،

می شد.

میشد.

زد

زد.

سوالی داشتید در خدمتم.
پس از ویرایش اطلاع بدین.
قلمتون مانا
@زهرا سلطانزاده

 

[.Sarina.]

پارت 5

پله ها

پله‌ها

دست هایش می لرزیدند،

دست‌هایش می‌لرزیدند.

انگار
که هنوز در آن اتاق با مارکوس

اینتر خورده

روبه رو

روبه‌رو

سایه ها

سایه‌ها

می رقصیدند، پنجره ها

می‌رقصیدند. پنجره‌ها

بودند،

بودند.

کوچه ی

کوچه‌ی

باریکی دوید، بی هدف،
بی مقصد.

اینتر خورده

بی‌هدف و بی‌مقصد به ....(باقی جمله) دوید

میخواست

می‌خواست

سینه اش باال

سینه‌اشبالا

می رفت،

می‌رفت.

تیغه ای

تیغه‌ای

- نه....این درست نیست....من می‌توانستم...."

بیشتر از سه نقطه نمیتونه بیاد
علامت " معنی ای نداره اینجا
- نه... این درست نیست... من می‌توانستم... .

می توانست؟

می‌توانست؟

میخواست

می‌خواست

قدم هایی

قدم‌هایی

میزد.

می‌زد.

سطل های

سطل‌های

آیا کی او را دیده بود؟

آیا کسی

حاال

حالاحال

می گشت؟

می‌گشت؟

گوشه ی

گوشه‌ی

می رفت.

می‌رفت.

شانه های

شانه‌های

قدم هایی

قدم‌هایی

سایه اش

سایه‌اش

می شد.

میشد

رسید،

رسید.

سطل ها

سطل‌ها


سوالی داشتید در خدمتم.
پس از ویرایش اطلاع بدین.
قلمتون مانا
@زهرا سلطانزاده

 

[زهرا سلطانزاده]

من ویراش رو انجام دادم دستتون دردنکنه

 

[.Sarina.]

من ویراش رو انجام دادم دستتون دردنکنه

خلاصه مشکلی نداره
اما از مقدمه به بعد هنز توی نیم فاصله مشکل وجود داره عزیزم

 

[زهرا سلطانزاده]

باشه اونارم اصلاح میکنم