نظارت همراه رمان فرجام یک تباهی | ناظر: malihe

[malihe]

شمام خسه نباشین همراهی خوبی بود واقعا لذت بردم از خوصله و شکیباییتون ممنونم امیدوارم خروجی خوبی داشته باشه زحماتمون هدر نره

بله امیدوارم! البته اگه به حالت اول برش نگردونده باشید هردفعه

و صدای تیر پایان جدال را اعلام کرد و من پیروز این میدان شدم و صدای شلیک شدن تیر در صدای فریاد‌های پر از خشم و درد توماس پیچید، اما صدای بغض و گریه سوزناک و جیغ‌مانند شریل آخرین چیزی بود که شنیدم... .

دوبار تکرار شده!

 

[hadi.ka]

بله امیدوارم! البته اگه به حالت اول برش نگردونده باشید هردفعه

دوبار تکرار شده!

چی دوبار تکرار شده؟

 

[malihe]

چی دوبار تکرار شده؟

صدای شلیک.
من برای جلوگیری از تکرار نوشته بودم سرانجام

 

[hadi.ka]

جمله چی بود؟

 

[malihe]

جمله چی بود؟

هیچی ولش کن خسته نباشید

 

[hadi.ka]

ممنون شمام خسه نباشین

 

[hadi.ka]

و صدای شلیک تیر پایان جدال را اعلام کرد و من پیروز این میدان شدم. سرانجام نوای دلنشین آوای رهایی در هیاهوی فریاد‌های پر از خشم و درد توماس رقصید و با صدای بغض و گریه سوزناک و جیغ‌مانند شریل همچون برگی رها شده در دست باد به روی زمین نشست... .