آن به هر لحظه ی تب دار تو پیوند ، منم
آنقدر داغ به جانم ، که دماوند منم
توله گرگی ، که در اندیشه ی شریانِ منی
کاسه خونی ، جگری سوخته مهمان منی
چَشم بادام ، دهان پسته ، زبان شیر و شکر
جام معجونِ مجسم شده این گرگ پدر
تا مرا می نگرد قافیه را می بازم
.... بازی منتهی العافیه را می بازم
سیبِ سیب است تَن انگیزه ی هر آه منم
رطب عرشِ نخیل او قد کوتاه منم
ماده آهوی چمن ، هوبره ی سـ*ـینه بلور
قابِ قوسینِ دهن ، شاپریِ قلعه ی دور
مظهر جانِ پلنگم که به ماهی بندم
و به جز ماهِ دل از عالم و آدم کندم
ماهِ بیرون زده از کنگره ی پیرهنم
نکند خیز برم پنجه به خالی بزنم
خنده های نمکینت ، تب دریاچه قم
بغض هایت رقمی سردتر از قرنِ اتم
مویِ بَرهم زده ات ، جنگل انبوه از دود
و دو آتشکده در پیرهنت پنهان بود
قصه های کهن از چشم تو آغاز شدند
شاعران با ل*ب تو قافیه پرداز شدند
هر پسر بچه که راهش به خیابان تو خورد
یک شبه مَرد شد و یکه به میدان زد و مُرد
من تو را دیدم و آرام به خاک افتادم
و از آن روز که در بندِ توام آزادم
آنقدر داغ به جانم ، که دماوند منم
توله گرگی ، که در اندیشه ی شریانِ منی
کاسه خونی ، جگری سوخته مهمان منی
چَشم بادام ، دهان پسته ، زبان شیر و شکر
جام معجونِ مجسم شده این گرگ پدر
تا مرا می نگرد قافیه را می بازم
.... بازی منتهی العافیه را می بازم
سیبِ سیب است تَن انگیزه ی هر آه منم
رطب عرشِ نخیل او قد کوتاه منم
ماده آهوی چمن ، هوبره ی سـ*ـینه بلور
قابِ قوسینِ دهن ، شاپریِ قلعه ی دور
مظهر جانِ پلنگم که به ماهی بندم
و به جز ماهِ دل از عالم و آدم کندم
ماهِ بیرون زده از کنگره ی پیرهنم
نکند خیز برم پنجه به خالی بزنم
خنده های نمکینت ، تب دریاچه قم
بغض هایت رقمی سردتر از قرنِ اتم
مویِ بَرهم زده ات ، جنگل انبوه از دود
و دو آتشکده در پیرهنت پنهان بود
قصه های کهن از چشم تو آغاز شدند
شاعران با ل*ب تو قافیه پرداز شدند
هر پسر بچه که راهش به خیابان تو خورد
یک شبه مَرد شد و یکه به میدان زد و مُرد
من تو را دیدم و آرام به خاک افتادم
و از آن روز که در بندِ توام آزادم
آخرین ویرایش توسط مدیر: