عاشقانه‌ها | انجمن کافه نویسندگان

[Lidiya]

دلم کم دارد تو را

مثل کم داشتن هوا برای نفس کشیدن

مثل تنها بودن در یک روز بارانی

غمی در قلبم سنگینی می‌ کند

به سنگینی غروب‌ های جمعه

به حجم دل تنگ وامانده‌ ام برای تو

این چشم‌ ها هنوز و همیشه به راه توست

چشم انتظاری نیز زیباست

وقتی که برای تو باشد

تویی که ناب‌ ترین حس زیبای منی …

 

[Lidiya]

همیشه همین‌ قدر زیبا بمان

همین اندازه پرستیدنی باش

همین‌ قدر قشنگ بخند

دست به اندازه‌ ی دلبری‌ ات نزن

تا آخر همین‌ طور هوش از سرم ببر

آغوشت همیشه آرامم کند

خلاصه بگویم

همیشه، همین‌طور، همه چیزت

لطفاً به موقع و به اندازه باشد !

 

[Lidiya]

آیینِ دل تو، مهربانی‌ست، عزیز

در سینه، بهار جاودانی‌ست، عزیز

هر لحظه نگاهت به دلم می‌گوید :

عشق تو دلیل زندگانی‌ست، عزیز

 

[Lidiya]

تو بیایی …

همه‌ ی ثانیه‌ ها، ساعت‌ ها

از همین روز، همین لحظه

همین دم، عیدند !

 

[Lidiya]

امروز هم

می‌خواستم بگویم

دوستت دارم …

درست مثل دیروز، یا حتّی قبل تر …!

امّا نمی دانم چرا

یک روز می‌ شود : سلام

یک روز می‌شود : مراقب خودت باش

یک روز می شود : هیچ، بگذریم

 

[Lidiya]

زندگی را باید کنار گذاشت

گاهی حواس را پرت می‌کند

آدم باید شش دانگِ حواسش

به دوست داشتن تو باشد …

 

[Lidiya]

حالِ من

به احوال‌ پرسی تو بستگی دارد !

تو اگر حالم را بپرسی

مگر می‌ شود بگویم بدم ؟

اصلاً مگر می‌ شود

تو باشی و من خوب نباشم ؟

تو فقط باش …

من اثبات می‌ کنم که بدی در دنیا وجود ندارد

 

[Lidiya]

طلوع کن بر قلبم

و من کودکانه،

خورشید را ب*غل می‌گیرم

وقتی این همه مهربانی …

 

[Lidiya]

دوست داشتنم را به تعويق نيانداز

من همان شنبه‌ اى هستم

كه سال‌ ها برايش برنامه داشتى

شروعم كن …

 

[Lidiya]

دستان تو

نقاشان ماهرند

طرحی کشیده‌ اند در من

مختصر به نام عشق