L Lidiya مهمان 1/17/24 #421 چقدر همه چیز به درستی اندازه ست ! قد و قواره ی من برای در آغو*ش تو بودن آخرین ویرایش: 1/17/24
L Lidiya مهمان 1/17/24 #422 عشق همین است همین که یک ذره از تو می شود تمام من … آخرین ویرایش: 1/17/24
L Lidiya مهمان 1/17/24 #423 آنچه که گفتم نپذیرفت ، رفت خاطره هایم همگی رُفت ، رفت گفت : “ندارم به تو حسی ، برو گفت : برو ! ……….گفت : برو ! …………….گفت ! …..رفت ! آخرین ویرایش: 1/17/24
آنچه که گفتم نپذیرفت ، رفت خاطره هایم همگی رُفت ، رفت گفت : “ندارم به تو حسی ، برو گفت : برو ! ……….گفت : برو ! …………….گفت ! …..رفت !
L Lidiya مهمان 1/17/24 #424 عاشقی نکرده ایم من به چشم گاو سبزه ام گاو در نگاه من کباب! آخرین ویرایش: 1/17/24
L Lidiya مهمان 1/17/24 #425 باران بهانه بود تا تو زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی و دوستی مثل گلی شکوفه کند آخرین ویرایش: 1/17/24
L Lidiya مهمان 1/17/24 #426 ﮔﻔﺖ ﺍﻧﺪﻭﻫﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺮﮔﻬﺎ ﺑﺴﭙﺎﺭ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺍﺳﺖ … می ریزند ﺳﭙﺮﺩﻡ … ﺑﯿﺨﺒﺮ ﺍﺯ آﻧﮑﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﮐﺎﺝ ﺑﻮﺩ آخرین ویرایش: 1/17/24
L Lidiya مهمان 1/17/24 #427 سر تا پایم را خلاصه کنند می شوم “مشتی خاک” که ممکن بود “خشتی” باشد در دیوار یک خانه یا “سنگی” در دامان یک کوه یا قدری “سنگ ریزه” در انتهای یک اقیانوس شاید “خاکی” از گلدان یا حتی “غباری” بر پنجره آخرین ویرایش: 1/17/24
سر تا پایم را خلاصه کنند می شوم “مشتی خاک” که ممکن بود “خشتی” باشد در دیوار یک خانه یا “سنگی” در دامان یک کوه یا قدری “سنگ ریزه” در انتهای یک اقیانوس شاید “خاکی” از گلدان یا حتی “غباری” بر پنجره
L Lidiya مهمان 1/17/24 #428 کاش آدم ها می دانستند که در هر دیدار یک تکه از یکدیگر را با خود می برند… عده ای فقط غم هایشان را به ما می دهند! و چقدر اندک هستند آدم های سخاوتمندی که وقتی به خانه بر می گردی، می بینی تکه های شادی هایشان را در مشت های تو جا گذاشته اند آخرین ویرایش: 1/17/24
کاش آدم ها می دانستند که در هر دیدار یک تکه از یکدیگر را با خود می برند… عده ای فقط غم هایشان را به ما می دهند! و چقدر اندک هستند آدم های سخاوتمندی که وقتی به خانه بر می گردی، می بینی تکه های شادی هایشان را در مشت های تو جا گذاشته اند
L Lidiya مهمان 1/17/24 #429 من دیوانه نیستم من فقط یک جور خاص که دیگران نمیتوانند تو را دوست دارم آخرین ویرایش: 1/17/24
L Lidiya مهمان 1/17/24 #430 بگذار تو را به ل*ب تبسم برسد راز دل ما به گوش مردم برسد بنشین ب*غل آینه تا بار دگر زیبایی تو به چاپ دوم برسد «عمران صلاحی» آخرین ویرایش: 1/17/24
بگذار تو را به ل*ب تبسم برسد راز دل ما به گوش مردم برسد بنشین ب*غل آینه تا بار دگر زیبایی تو به چاپ دوم برسد «عمران صلاحی»